هر دو سمتش چرخیده و نگاهش کردند.   _ قراره هر بار همین بساط باشه؟   لوا، عصبی از رفتارهای عجیب و بهانه‌گیری‌های زیاد راستین، تند جواب…

      به ارتقای پیج که فکر می‌کرد، از شدت ذوق نمی‌دانست چه عکس‌العملی نشان دهد.   مامان نوردخت چندباری صدایش زده بود تا برای صبحانه به آشپزخانه برود…

    راستین، علی‌رغم حالش سعی می‌کرد با شمیم خوش و بش کند تا معذب نباشد. با او صحبت می‌کرد و سوال‌هایش را با حوصله پاسخ می‌داد.   دلیل زیادی…

    به دستپاچگی و دور شدن ناگهانی لوا، در حال خندیدن بود که موبایلش زنگ خورد. نگاهی به آن انداخت. مرتضی پشت خط بود. شاید بار ششمی بود که…

      حین خارج شدن از خانه، با صدای نسبتاً بلندی، خبر رفتنش را به گوش پدربزرگ و مادربزرگش رساند.   با عجله از پله‌ها بالا رفت و پشت…

    به یاد آورد که حالا در خانه تنها مانده. _ خیلی نگرانشم، الانم حالش چندان خوب نیست.   شمیم با شیطنت گفت:   _ ولی توجه کردی به…

      همه سر به سمتش چرخاندند و متوجه درستی ِ حدسش شد. شمیم به سمتش آمد و مشغول احوال‌پرسی شدند.   بقیه نیز جوابش را دادند و از…

      بدون این‌که جوابی بدهد، راهنما زد و ماشین را کم کم نگه داشت.   در را باز کرد و حین بیرون آمدن، نیم نگاهی به لوا انداخت.…

      سگ یک‌باره جلوی ماشین پریده بود و به لطف هشدار لوا، توانست به موقع ترمز کرده و حیوان بیچاره را زیر نکند اما هنوز نفس راحتی نکشیده…

    راستین، با وجود آن‌که هیچ تعهدی نداشت، حتی اگر کنارش نبود هم، نمی‌گذاشت احساس تنهایی کند و چه‌قدر مرد بود این آدم‌… تنها جمله‌ای که در آن لحظه،…

    صورت کوروش بیش از قبل درهم رفت.   _ باز کجا؟ خوب خودت‌و راحت کردیا! فکر کردی یکی، دو طبقه رفتی پایین‌تر دیگه نمی‌فهمم کی می‌ری و کی…

    چند لحظه طول کشید تا درک کند پسری که مقابلش ایستاده، آرتایی بود که در به در دنبالش می‌گشت!   یک‌باره از جا بلند شد و به سمتش…

    «بابات خیلی داره فشار می‌آره، چی بهش بگم؟»   پیام را که خواند، کلافه برای مادرش نوشت:   « درباره آرتا؟ بپیچونش خب…»   خیلی زود مادرش جواب…

    بعد از چند لحظه، آرتا در حالی که سر و صورتش را خشک می‌کرد، مقابلش قرار گرفت.   _چه‌خبر؟ مشتری داشتیم؟   _آره، خوب بود خدا رو شکر…

    چندساعت بعد، بالاخره غذا آماده شده بود. در تمام مدت، راستین حاضر نشد لوا را ثانیه‌ای تنها بگذارد و در آشپزخانه جا خشک کرده بود!   آرتا چندین…