رمان به تلخی حقیقت پارت 43

4
(2)

+آروووومتر چیشده؟!

دستی به کمرش کشید و گفت

ــ این سگ وحشیت حولم میدههههه!

جک🥺🙄💕

خاک تو سر هنوزم از سگ بزرگ میترسه!

+اریک خجالت بکش!
نمیخوردت که!
پسر به این نازی!

جک پرید بغلم ، چقد دلم واسش تنگ شده بود!

چپ چپ نگام کرد و با کمک گرفتن از دیوار رو به روم وایستاد

ــ این نازه؟
این سگ نازه یا سگ کارولین؟!

هوفی کشیدم و دستمو گذاشتم پشت گردنش

+ببین اریک!
بچه بازی بسه داداش،دیگه الان 32 یا 33 سالمونه!
دعوا نداریم که

لبخند گشادی زد و رفت!
اسکل..!
فقد میخواست اینو بشنوه انگار!

🥷🏻🤍🥷🏻🤍🥷🏻🤍🥷🏻🤍🥷🏻🤍🥷🏻🤍🥷🏻🤍🥷🏻🤍🥷🏻🤍🥷🏻🤍🥷🏻🤍🥷🏻🤍🥷🏻🤍🥷🏻🤍🥷🏻🤍🥷🏻🤍🥷🏻🤍

دست تو دست مارسل ، چند پیک بالا رفتیم و وسط پیست بودیم…

آیهان ــ اریکا نمیخوای بخونی؟!

زبونی رو لبام کشیدم و به مارسل نگا کردم …

مارسل ــ بدو برو

میکروفون رو برداشتم ، یکی دست خودم و یکی دست مارسل …

+”چقد دلبر شدی ، اینجوری که موهاتو میدی بالا
چقد بهتر شدی ، اونی که میخواستم شدی حالا
میخوامت بد جوری تند بگو مال منی یالا یالا یالا”

با دست به مارسل اشاره کردم و چشمکی زدم
رفتم نزدیکش و بقیشو خوندم

+”من دارم مجنون میشم ، اگه لبو بدی ممنون میشم”

اینو که گفتم بوسه ریز و سریعی رو لبای داغش نشوندم و چند قدم عقب رفتم …

+”لبات مثه داروئه منم مریضتم درمون میشم
من فدای تو میشم ، انقد ناز نکن دیگه بیا پیشم”

دستمو پشت کمر مارسل که تکیه شو به دیوار داده بود گذاشتم و همونطور که به وسط پیست هدایتش میکردم چند بار دورش چرخیدم …

+”من دور تو میگردم بیس چاری خسته م نمیشم!
من دارم مجنون میشم ، اگه لبو بدی ممنون میشم
لبات مث داروئه منم مریضتم درمون میشم
من فدای تو میشم ، انقد ناز نکن دیگه بیا پیشم
من دور تو میگردم بیس چاری خستم نمیشم”

دستشو گرفتم و چند دور باهمدیگه رقصیدیم …

+”میخوامت اصن ، بخدا قسم کسی اندازه تو جیگر نی
تو با اون چشای جادوگرت ببین با دل من چه کردی
میمیرم واسه اون چال گونه ها لنتی وختی میخندی
انقد تو دل برو کردی که وختی راه میری یه شهرو میبندی
من دارم مجنون میشم ، اگه لبو بدی ممنون میشم
لبات مثه داروئه منم مریضتم درمون میشم
من فدای تو میشم انقد ناز نکن دیگه بیا پیشم”

ابرویی بالا انداختم و لبخندی زدم ، دوباره چند دور ، دور مارسل چرخیدم و خوندم

+”من دور تو میچرخم بیس چاری خستم نمیشم”

میکروفونمو پایین گرفتم و منتظر موندم تا بقیشو مارسل بخونه …

ــ “با دوتا تیک و تاک و چشمک اهان
مخو زدم شدی عشقم اهان
همه رو من قفلی زدن چون تو داری میرقصی امشب باهام
ماشالا به اون قد و بالا ، ناز نکن بده لبو حالا
با گند کاریامم دوسم داری ، عشقم! پرچمت بالاس
عاشقتم شدیدنا آخه تو چشات پدیدنا
رو دستت آره ندیدم ، بیس چاری فکرتم عزیزم
دنیا رو بریزم به پات کمه کشت منو دوتا چشات دمت گرم
این روزا با عشقت سرت گرم ،چقد تو خفنی دمت گرم”

دوباره میکروفون رو بالا گرفتم و دست تو دست مارسل خوندم …

+”من دارم مجنون میشم ، اگه لبو بدی ممنون میشم
لبات مث داروئه منم مریضتم درمون میشم
من فدای تو میشم ، انقد ناز نکن دیگه بیا پیشم
من دور تو میگردم بیس چاری خستم نمیشم”

بعد اینکه تموم شد ، همه برامون دست زدن و به قول بچگیامون …
جیغ و هورا!

ــ میدونی چقد دلم واسه صدات تنگیده بود؟!

گرفتم تو بغل خودش و لب طولانی ازم گرفت…

+هیین!
مارسل مامان و بابا دارن نگا میکننا!

تو گلو خندید و گفت

ــ مهم خودتی ، فقد خودت ..!

یکم باهمدیگه حرف زدیم و رفتیم سمت آیهان و ماندانا که کنار همدیگه نشسته بودن و داشتن پچ پچ میکردن …

دست آیهانو گرفتم و داغیشو حس کردم …

+خاک تو سرت کنم چقد مست کردی !

دستی توموهاش کشید و سرشو پایین انداخت

مارسل ــ ماندانا …
میدونستی آیهان دوسِت داره؟!

اینو که گفت ماندانا و آیهان عین برق گرفته ها سرشونو بالا آوردن و نگاهشون به همدیگه گره خورد …
مارسل تو گلو خندید و به خودش فشردم …

+راس میگه ها!
آیهان همینجوریشم هیچیش نباشه دختر بازی میکنه ، حالا که مسته یه لب کوچیکم ازت نگرفته خودش کلیه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
12 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
*ترشی سیر *
2 سال قبل

اومای گاد

*ترشی سیر *
2 سال قبل

اولین کام باید بم جایزه اسکار زود ترین کامو بدی 😜

*ترشی سیر *
پاسخ به  *ترشی سیر *
2 سال قبل

نچ من میخوام مث اونی باشه که سارا بهت داد 🌈👯‍♀️

حساب کاربری حذف شده
پاسخ به  *ترشی سیر *
2 سال قبل

😂نح دیگ ..
اون مخصوص عشخم بود 😎

*ترشی سیر *
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

خوب با تغییر تدوین و افزایش یاد کتاب فارسیم افتادم 😐😑

حساب کاربری حذف شده
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

😂😂😂دیوث

*ترشی سیر *
2 سال قبل

فلور جایزم کو

حساب کاربری حذف شده
پاسخ به  *ترشی سیر *
2 سال قبل

دو تا پس گردنی تقدیم بت 😅🍃

*ترشی سیر *
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

نچ اسکار باید باشه

*ترشی سیر *
2 سال قبل

سارا به نظرت تاریخ بخونم

حساب کاربری حذف شده
پاسخ به  *ترشی سیر *
2 سال قبل

😐🙄چرا ع من میپرسیح؟

*ترشی سیر *
2 سال قبل

سارا یه چند وقتیه عمومو ندیدم اینجام کام نمیزهره

12
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x