رمان خورشید و ماه پارت 8

3.5
(4)

چشم هام باز کردم بعد از چند ثانیه چشم هام که به نور عادت کرد و همه چیز رو به یاد اوردم
حالا چکار کنم بابا مرده بود باید چکار کنم
چکار کنممممممممممممم
دیگه نتونستم خودم کنترل کنم و بلند داد زدم
_چکار کنممممم چکار کنممم چکار کنممممممممممم
با باز شدن در ساکت شدم دکتری تقریبا ۳۰ ساله در باز کرد و رو بهم گفت
_حالتون خوبه
با گریه رو بهش کردم و گفتم
_پدرم مرده بنظر تو چی حالم خوبه
معذرت خواهی کرد و به طرفم اومد
سرم و داشت چک میکرد که بهش گفتم
_مامانم کجاس
_ایشون تو اتاقشون هستن
بعد از اینکه شما بیهوش شدید ایشون هم بیهوش شدن
هر دو با هم بیهوش شدی
فک کنم فشار زیادی روی هر دوی شما هست
حالم اصلا دست خودم نبود جوری بودم که انگار میخواستم به همه بتوپم
_فک کنم
و یک پوزخند زدم
اون بنده خدا هم انگار هول کرده بود و دیگه نمیدونستم باید چجوری من و اروم کنه
به روبروم زول زدم و دکتر از اتاق رفت بیرون
حالا وقت گریه این نبود باید خودم کنترل میکردم حتی در حالی که رو قلبم داره یه چیزی مثل وزنه رو حس میکنم روی خودش
باید فک کنم اینجور نمیشه
اون خط ها و و اون هفت چی میتونست باشه
(7///////) و با رنگ قرمز روی اون ورقه اچار
معنیش چی میتونست باشه
سرم داشت خورد میشد تا ساعت ۷ صبح داشتم فکر هام جمع و جور میکرد تا بفهمم قضیه از چه قرار و بعد از اون بدون اینکه بفهمم خوابم برد
صبح که بلند شدم به ساعت نگاه کردم ساعت ۱۰ صبح بود
دیشب هر چقدر فکر کردم به نتیجه ای نرسیدم
دیگه نمیدونستم باید چه کنم
در باز شد و دایی اومد تو
لباسش مشکی بود قلبم داشت اتیش میگرفت انگار هنوز باورم نشده بود
دایی با غم بهم نگاه کرد و گفت
_خوبی …
چیزی نمیتونستم بگم چون واقعا از نظر روحی حالم خوب نبود بعد از
چند ثانیه گفت
_بابات همیشه میخواست تو گیلان و تو شهر خودش خاک بشه خودت هم خوب میدونی که چه علاقه ای به اون شهر داشت میخوایم اونجا خاکش کنیم اینطور بهتر مادربزرگت هم اونجاست هنوز بهش نگفتیم میخوایم وقتی رفتیم اروم اروم بهش بگیم میترسیم حالش بد بشه

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x