رمان ماتیک پارت ۱۳۲

4.9
(38)

 

 

 

لادن گیج شده بود

 

_ مگه مال شماست این خونه؟!

 

_ نخیر خانم

مسخره می‌کنید؟

اگر مال ما بود که همون زمان نابودش می‌کردیم

 

بهت زده جواب داد

 

_ متوجه منظورتون نمی‌شم

 

_ یعنی باور کنم شما نمیدونی؟!

 

اخم کرد

 

_ هرطور میلتونه!

شوهرم نیست حالا حالاهام نمیاد

بفرمایید

بخاطر آش ممنون

 

زن پوف کشید

 

_ خانم جان چرا لج میکنی قربونت برم؟

تو خودت خوشت میاد تو خونه نفرین شده که دوتا بچه کوچیک مردن زندگی کنی؟

 

لادن وارفت

بهت زده پرسید

 

_ چی؟!

 

زن بی توجه به او ادامه داد

 

_ هرچی بدیمنی و حادثه شوم تو این منطقه پیش میاد از این خونه‌ست

 

 

 

لادن آب دهنش را فرو داد

 

_ خب … خب بچه بمیره

تو خیلی از خونه ها ممکنه…

 

زن جمله اش را قطع کرد

 

_ نخیر خانم جان خودتو گول نزن

تو حمام همین خونه مادرِ هم خودشو دار زد هم دوتا بچشو کشت

میدونی جنازه هاشون چند روز اونجا مونده بود؟

مگس و حشره و موش تیکه تیکه‌اشون کرده بودن

از آخرم از بوی گند همسایه ها عاصی شدن درو شکستن!

 

لادن با رنگ پریده و چشمان گشاد شده به زن خیره شده بود

 

_ این خونه نفرین شدست دخترجان!

قبل ازینکه شما بیاید نصفه شبا از حمامش صدا میومد

برقاش روشن خاموش میشد!

خالیش کنید بکوبن بره…

 

لادن آب دهانش را پر صدا فرو داد و زن غرغرکنان دور شد

 

کاش می‌توانست التماسش کند تنهایش نگذارد

 

حس بدی داشت

 

بدنش از ترس منقبض شده بود و احساس میکرد از دیوارها صدا می‌شود

 

گوشه اتاق در خود جمع شد و به در حمام زل زد

 

حتی جرات نمی‌کرد پلک بزند

 

 

 

کتاب عربی را برداشت و بدون تمرکز جمله ای خواند اما حتی یک کلمه هم متوجه نشد

 

آنقدر به در حمام خیره ماند که نفهمید چه زمان پلک هایش روی هم افتاد

 

خواب هایش هم آشفته بودند

 

سایه ها و صداهای وحشتناک آرامشش را بهم ریخته بود

 

تمام مدت هذیون گفت

 

بالاخره با شنیدن صدای عجیبی از خواب پرید

 

وحشت زده دستی به گردن دردناکش کشید و از ترس لرزید

 

هیچ چراغی روشن نبود و خانه در تاریکی فرو رفته بود

 

صدا تکرار شد

 

انگار دری باز و بسته می‌شد

 

صدای هوهوی باد بیشتر میترساندش

 

سعی میکرد به در حمام نگاه نکند اما نمی‌شد

 

با تکرار صدا وحشت زده پرسید

 

_ کی … کی اونجاست؟ ساواش؟

 

ساواش نبود

صدای ماشینش را نشنیده بود

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.9 / 5. شمارش آرا 38

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دلارام آرشام
1 سال قبل

من موندم چرا به خودتون زحمت میدین با این دوتا خط 😂
والابخدا مردمو مسخره کردین

raha
1 سال قبل

سلام
دو تا درخواست دارم یکی اینکه لطفا لطفا پارتارو بیشتر کنین
دوم خواهشا این ساواشو آدم کن خواهشا
خودایی ساواش حق داره ولی داره زیاده روی میکنه
توروخدا مثل قبلش کن پشیمون بشه از بلاهایی که سر لادن آورده لطفا
لادن گناه داره و الان شخصیت لادن خیلی مسخره و ضعیفه اینجوره رمانت طرفداراشو از دست میده چون آدما شخصیت های قوی و مخصوصا دخترای قوی رو دوست دارن
مرسی واسه رمان😘

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x