لادن قهرآلود گفت
_ مبحث بندی فیزیکم مونده
لبخند اینبار ساواش بدجنس بود
برای فیزیکش فکر دیگری داشت!
طفلک دختر بیچاره!
_ فیزیک رو فردا صبح زود کار میکنیم
_ چرا؟
_ چون من میگم ، مشکلی هست؟
لادن دست هایش را مشت کرد
دست راستش بریدگی شیشه داشت و دست چپش ضربه ماژیک خورده بود
تکلیف پای شکسته اش هم مشخص بود
آرام اما پر حرص پچ زد
_ نخیر مشکلی نیست
_ خوبه ، پس مبحث بعد
لادن عصبی صفحه را ورق زد و ساواش تست ها را نشان داد
_ این مبحث که تموم شد برمیگردی مبحث قبلی
چهل تا تست داره هر چهل تا رو تا صبح میزنی
لادن بهت زده دهان باز کرد تا اعتراض کند که ساواش ادامه داد
_ سی و پنج تام مبحث جدید ، میشه هفتاد و پنج تا تست از این دو فصل
لادن نالید
_ الان ساعت هشته!
ساواش بی توجه به او ادامه داد
_ از هر سه تا سوال ، یک سوال رو به سلیقه خودت جایگذاری میکنی
اسم اضلاع مثلث یا چند ضلعی رو تغییر میدی ، با اسم جدید حل میکنی ، جوابش رو مینویسی کنارش صبح تصحیح میکنم
لادن آنقدر دندان هایش را روی هم فشرده بود که شک نداشت چیزی به شکستن فکش باقی نمانده!
ساواش فهمیدم
با لبخند پیروزمندانه ای هشدار داد
_ اگر دلت میخواد علاوه بر پات چونتم بره توی گچ بیشتر فشار بده!
ولی هر بلایی سرت بیاد باید ۷۵ تا رو جواب بدی
مفهومه؟
لادن زیرلب زمزمه کرد
_ بیشعور گاو
ساواش ماژیک را روی میز کوبید
_ چی؟
لادن بلندتر ادامه داد
_ گفتم مفهومه استاد!
_ خوبه ، بریم سر قضیه تالس در ذوزنقه!
***
ساعت نزدیک دو نیمه شب بود
صدای فین فین کردن های لادن را از اتاق مجاور میشنید
از ابتدا او را به ان اتاق فرستاد
نمیخواست دخترک به اتاق مشترکشان برگردد
روی تختی بخوابد که او هم بود
لادن برایش یاداور خیانتش بود
هرچقدر هم که زمان میگذشت نمیتوانست فراموش کند و ببخشد
کلافه از جا بلند شد
با همان بالاتنه برهنه و شلوارک ورزشی در اتاقش را باز کرد و غرید
_ چه خبره؟ نمیذاری بخوابم
نگاهی به وضع آشفته اش انداخت و ادامه داد
_ اگر خوابت نمیبره پاشو برو حمام ، فردا کار داریم وقت نیست دوش بگیری
لادن گرفته مدادش را در دستش چرخاند
_ خوابم میبره ، بخاطر تستای شما نمیتونم بخوابم!
ساواش به صدای خش دارش پوزخند زد
_ عزاداری که نصفه شب زار میزنی؟
لادن صورتش را پاک کرد و سرش را با اخم در کتابش فرو برد
ساواش تیز نگاهش کرد
_ نکنه یاد عشق قدیمیت کردی؟
لادن با خشم غرید
_ گمشو بیرون
ساواش این سری با تفریح ابرو بالا انداخت
_ بله؟!
لادن صدایش را بالا تر برد و با حالتی تهاجمی سمت ساواش برگشت
انگشت اشاره ای را تهدیدآمیز جلوی او تکان داد و حرص تمام شب را سرش خالی کرد
_ الان درس کارنمیکنیم تو هم استادم نیستی!
حق نداری با ماژیک یا هیچ کوفت دیگه ای بزنیم پس درست شنیدی
گفتم برو گمشو
دستی به گونه ی خیسش کشید و خشمگین تر ادامه داد
_ اون موقع هم که داشتی میرفتی مبحث بعدی گفتم بیشعور گاو ، مشکلیه؟
ساواش موهای خودش را عقب چنگ زد
با آن که صبح دوش گرفته بود حس کرد کمی چرب شده اند!
سرووضع دخترک هم که داد میزد چند روزیست رنگ آب به خودش ندیده
برای فردا برنامه ی جذابی چیده بود
نمیخواست لادن با بهانه آماده نبودن و … بهمش بزند!
سلام خسته نباشید ببخشید پارت گذاری ها به چ صورت هست
هر وقت پارت بیاد میزارم
سلام چرا پارت جدید نمیذارید؟
سلام میشه لطفا پارت جدید رو بزارید؟
زمان پارت گذاری رو میشه مشخص کنین ؟
الان یه هفتس ما منتظره پارته جدیدیم 🙃
هر موقع نویسنده پارت بده
سلام و خسته نباشید
رمانه خیلی زیبا و جالبیه به نظرم ؛ اما متاسفانه پارت گذاری اصلن به صورت مرتب نیس
الان یه هفته ای هست حدودن پارت جدید نزاشته و این جذابیت رمان رو کاهش میده
در خواست دارم که اگر با نویسنده در ارتباطی ، در رابطه با پارت گزاری صحبت کنین که حداقل به ما زمانه مشخص بدن 🙂
منم دلم نمیخاد شما منتظر بمونید الان فقط نویسنده یه پارت کوتاه داده که بزارم باز ممکنه ناراحت شین 🥲
سلام خسته نباشین شما چرا همچین مارو نادیده میگیرین چون دقیقاًیک هفته هس این رمان پارت گذاری نمیشه حتی رومان شالوده عشق با رمان لاندور رو هم دیر به دیر پارت گذاری میکنید همون رومان مروا رودو سه ماهه که پارت ندادین آیا واقعاً انصافه ،اگه اینجوری که شما میگین نویسندش پارت هارو زود زود نمیده خب نزاریدش بهتره یا مثلا فایل کاملش دست خودتون باشه که پارت گذاری دقیق باشه اصلا خوشایند نیس خواهشننننن پیگیر باشید
بزار توروخودا حتی اگ کوتاه باشه
باشه🥲
چ وضعشه بزار دیگه