رمان ماتیک پارت۱۵۷

4.8
(69)

 

 

 

 

با اخم سمتش رفت

 

لادن در خود جمع شد و او خودش را نزدیک تر کشید

 

روی تخت خیمه زد و خیره به صورت ترسیده ی لادن غرید

 

_ نه ، مشکلی نیست!

 

لادن بهت زده نگاهش کرد

 

برای ثانیه ای برق شیطنت و خباثت را در نگاهش خواند ، چشمانش گرد شد و قبل ازینکه بتواند وضعیتشان را حلاجی کند دست های ساواش زیر پاها و گردنش حلقه شدند

 

وا رفته جیغ زد

 

_ چیکار‌ میکنی؟

 

ساواش روی هوا بلندش کرد

 

مثل گونی برنج روی شانه اش انداختش و ضربه ای به باسنش کوبید

 

_ میخوام یادت بدم احترام به استاد در هر حالتی واجبه! شب و روز و تایم درس و غیر درسم نداره

 

لادن نالید

 

_ بیارم پایین روانی ، پوست پام داره کش میاد گچم کشیده می‌شه

 

ساواش در حمام را باز کرد

 

_ حسابت داره سنگین تر می‌شه دخترخانم

 

گفت و شیر آب را باز کرد

 

وان کم کم پر میشد

 

 

 

 

لادن مشتش را روی کمر ساواش کوبید

 

_ عقلتو از دست دادی؟ مستی؟ میدونی ساعت چنده؟

 

ساواش منتظر ماند وان پر آب شود

 

لادن فکرش را خواند که به خواهش و تمنا افتاد

 

_ ببخشید خوبه؟ غلط کردم … راضی شدی؟

بیشعور خودمم ، گاوم خودمم

ساواش پام تو گچه من….

 

جمله اش تمام نشده ساواش مثل کتلتی رویش را برگرداند و در وان خواباندش

 

لادن جیغ کشید و سعی کرد سرش را بالا بیاورد اما ساواش پای در گچش را بالا نگه داشته بود تا به حساب خودش خیس نشود و همین باعث شد نتواند از زیر آب بیرون بیاید

 

بالاخره انگار خودش فهمید که بازوی دخترک را بالا کشید

 

پای گچ گرفته اش تا نزدیک آب رفت و لادن جیغ کشید

 

_ الحق که گاو برازندته ساواش

 

ساواش اهمیتی به او نداد

 

بی توجه دوش را باز کرد و لباس زیرش را درآورد

 

لادن به سرعت چشمانش را بست

 

_ هیع

 

 

 

دوستان این تنها پارتیه که نویسنده داده فشم ندین من بی تقصیرم🥲😅

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.8 / 5. شمارش آرا 69

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دلارام آرشام
11 ماه قبل

نویسندش نذاشت وان پر آب بشه تموم شد 😂😂😂 😂 واقعاً خسته کننده بود بیچاره خسته شد از این دو کلوم نوشتن دست مریزاد

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x