پوزخندی زد و محکم هلم دور خودش چرخید و آروم گفت
_ برو بابا دلت خوشه!
داخل اتاق شدم که قهقهه زد و روی تخت دراز کشید
– وایی اینو عاشقشم! عین موقعهایی که میرفتیم کوه…
آهنگ رو باز پخش کرد و بلند شد سمت لوازم آرایش رفت
_ میدونی ازت متنفرم؟ از تو از اون نامزدم که زندهاس و همه چی دورغ بود…
ابروهام بالا پریدن که هیستریک خندید و موهاش رو توی دستش گرفت
+ منظورت چیه؟
شونه بالا داد و سرش رو نزدیک سرم آورد
_ نمیدونی؟ من یتیم نبودم و نیستم خانوادهام رو پیدا کردم اما اونا منو نمیشناسن و نمیخوان اگه میخواستن واسه چی باید سر چهار راه بذارنم!
سرش رو کج کرد و سفیدی چشمهاش به خون میزد چش بود؟
_ من سر بارشون بودم میفهمییی؟ حتی خانواده خودمم نخواستنم و واسم ارزشی قائل نبودن ولی من بچهمو میخوام حالا گمشو وگرنه کل شرکت و زحماتت به باد میره!
نیشخندش رو فاکتور گرفتم قدمی به جلو رفتم که سمت میز آرایش رفت تلوتلو میخورد
+ پروانه عزیزم حالت خوب نیست؟
خندید و گفت
_ خوبم بهتر از این نمیشم!
کلافه بهش خیره شدم
+ نه خوب نیستی! دکتر خبر کنم؟
سری تکون داد و شروع کرد به آرایش کردن که بازوش رو گرفتم و بهش خیره شدم
_ عه ولم کن الان شوهرم میاد! منتظرمه…
کلافه بهش خیره شدم که جیغ زد و هلم داد و یهویی منفجر شد
_ بچممم!
دستم رو بالا بردم تا آرومش کنم معلوم بود تو شوکه و حالش خیلی بد شده
+ آروم! یکم…
هلم داد و جیغ کشید و شروع کرد خودزنی کردن ترسیده قدمی عقب رفتم تا خودش رو بیشتر اذیت نکنه.
_ شکمم بچمم شوهرم بدبخت شدم ساواششششششششششششششش!
صورتش رو خراش داد دست هاش رو گرفتم و شروع کرد به کتک زدنم و یهو مادر شوهرش اومد داخل
_ یا خدا! چیکارش کردی وای مردم کمک ای مردم!
با دهنی باز به پروانه خیره شدم چشمهای پر نفرتش رو بهم دوخت. دستش رو گرفت و توی بغلش بهش پناه داد
_ بسه دخترکم!
پروانه رو خوابوند و سمتم با غیض اومد
_ چی میخوای؟
تخس گفتم
_ زن و بچه مو!
عاصی شده بهم نگاهی انداخت و گوشم رو گرفت که گفتم
+ مگه بچهام؟ اون بچه پدرش منم من به پروانه تجاوز کردم و اونم ازم فرار کرد بعدش طلاق گرفت…
مادرش حرصی نگاهم کرد ابروهاش رو درهم برد
+ زنمو بده برم خو!
لب گزید و اخم کنان غرولند
_ زن چی؟
به پروانه اشاره کردم
+ زنمه طلاقش دادم مال منه!
پوزخندی زد و سر تاپام رو با تحقیر چشم گردوند و دست به کمر قدمی سمتم برداشت
_ خواب نما شدی؟ برو بخواب بازم داری خواب میبنی…
آب دهنم رو قورت دادم چه زن سمج و فولاد زرهای! صدای نفس نفس زدنهام کل اتاق رو شکست
+ خانم محترم زنمو بم بده نذار عصبی شم!
عین خودم غرید
_ بشی چه غلطی میخوای بکنی؟
عین خودش دست به کمر شدم و سرم رو کج کردم
+ نظرت با قانون چیه؟
رنگش پرید و ادامه دادم
+ زیر پای زن حاملهام نشستید و عقدش کردید و ازم جداش کردید با بچه تو شکمش!
*
بعد جنگ حسابی از خونه بیرون زدیم و پروانه رو تنها گذاشتم فکرم رفت پیش بچه یعنی از ساواشه؟
نه نه نه نه نه! امکان نداشت نمیشد با عقل جور در نیومد و اون بچه از ساواش باشه…
+ عماد میگم امکان داره زن حامله رو طلاق بدن؟
عماد سرش رو خاروند و تکون داد
_ فکر نکنم!
لبامو تو دهنم بردم
+ حسم میگه بچه از منه زن بزن دکتر بیاد!
عماد چشم گرد کرد
_ اینجا؟ واسه کی؟ زمین چی؟
لیندا محکم جواب داد
_ زارعت واسه خودم!
شوکه بهش خیره شدم نیم وجبی! چی بلغور میکرد؟ عماد گیج گفت
_ چیییی؟ مگه میخوای چیکار کنی؟
لیندا دستهاش رو توی هم قلاب کرد و روی زمین نشست آتیش روشن بود و هوا گرگ و میش بود.
_ به نظرم میتونم سود کنم کافیه زمین گیرم بیاد کمکم کن عمو!
نفسی گرفتم و گوشیم رو روشن کردم باید به شرکت سر میزدم و توی این مدت حسابی دنبال پروانه بودم با نشستم لیندا بهم نگاهی انداخت و گفت
_ اون بچه برادرمه! باید وایسی بالای سر پروانه و بچهاش…
سرم رو از گوشی درآوردم و نیم نگاهی بهش انداختم
+ هستم! زندگیشون رو بهشت میکنم حتی زندگی تو رو!
لیندا سیب زمینی رو توی آتیش انداخت و بهش خیره شد با چوب ذغالها رو تکون میداد
_ من بهت نیازی ندارم بابا خودم میتونم تو بهم نشون دادی ارزشی توی زندگیت ندارم! فقط پروانه و اون بچه رو عین من اذیت نکن!
پوکر بهش خیره شدم و گوشی رو محکم بین دستهام فشردم عماد سیب زمینی درآورد.
_ پخته؟
شیطونه میگه پاشو بشین و نعره بکش من از دست اینها باید سر به بیابون بذارم.
+ دِ آخه جوجه تو میخوای واسه من فاز برداری و بگی منم؟ بشین سرجات لیندا باید درستو بخونی و به یه جایی برسی منم پشتتم حالم خوش نیست دخترکم!
سرم رو بین دستهام گرفتم
+ بهت قول میدم کمکت کنم فقط باید پروانه راضی شه بعیدم میدونم دلش باهام صاف شه من بد تا کردم…
عماد پوست سیب زمینی رو گرفت و با دیدن فوت کردنش نیشخندی زدم لیندا سیب زمینیهای پخته رو توی ظرف گذاشت.
_ بدک نی!
لیندا لبخند گله گشادی زد و شروع کرد به پوست گرفتن و عماد با خوشحالی مشغول خوردن سیب زمینی شد.
_ به به! خوراکی یعنی تو که میتونی ازت هر مدل غذایی درست کنی!
بخار سیب زمینی و بوش باعث شد یدونه بردارم و با سوزش دستم پوفی بکشم.
+ جوابمو ندادی! چرا میخوای زمین بگیری اصلا پولت میرسه؟ واسه چی من از چشمت افتادم؟
لیندا مشغول خوردن شد و با نیشخندی گفت
_ طلاهامو میفروشم تبلتم و چیزای دیگه! میخوام رشد کنم بابا به پول نیاز دارم ولی مجبورم از چیزایی که دوست دارم بگذرم…
آهی کشید و سیب زمینی توی دستش رو محکم فشرد
_ میخوام یه کوه شم که کسی نتونه خوردم کنه! اونقدری که همه مقابلم سر خم کنن…
الف بچه رو! واسه من دم درآورده سیب زمینش رو گرفتم و خوردم که جیغ زد
_ مگه دست نداری واسه خودت درست پوست بگیری؟
پوزخندی زدم
+ سیب زمینت رو من ازت گرفتم و خوردم هیچی نکردی حالا میخوای کوه هم شی بشین سرجات بچه!
عماد به خنده افتاد و آروم زبونم رو روی لبم کشیدم و به به راه انداختم تا لیندا حرص بخوره
+ حرص بخور لاغر شی!
ابروهامو با شیطنت بالا دادم و چشمکی به عماد زدم
+ مردم خیلی راحت سرت کلاه میذارن و حقتو میخورن هنوز زوده بخوای پا توی همچین دنیایی کثیف و بد بذاری بچهای لیندا!
_ آه! به هرحال من باید زمین بخورم بعدش پا شم؟ از بچگی هم همین طور بوده…
سیب زمینیها رو برداشت و رفت یه گوشه نشست و با نمک مشغول خوردن شد. به پروندههای تلمبار شده شرکت چشم دوختم.
تماس تلفنی رو وصل کردم و بعد حرف زدن سمت عماد رفتم. به صورتش که خواب بود نگاهی انداختم.
سمت خونهی پروانه رفتم و مادر شوهرش پر خشم به سمتم اومد
_ چته؟ چه خبرته؟ چی از جونمون میخوای نامرد؟
پوزخند زنون سمت اتاق پروانه رفتم و درش رو باز گذاشتم دیدم داره با بچه حرف میزنه
_ من نمیذارم تو عین بابات شی پسرم تو مرد خونهی منی!
لبخندی زدم و روی تخت نشستم
+ چه جوری زن حامله رو طلاق میدن؟ واوووو خیلی ازت رکب خوردم…
بشکنی زدم و خودمو جلو کشیدم
_ بچهام رو ازم مخفی کردی و طلاق گرفتی با کس دیگهای ازدواج کردی میتونم ازت شکایت کنم!
با نفرت سمتم اومد و نشست
_ چی میخوای؟ ولم کن بذار با پسرم ادامهی این زندگی رو بگذرونم برو حامین!
پوزخند زدم
+ آآآآ!
دستی دور لبم کشیدم و چشمهام رو ریز کردم
+ چه جوری تونستی بچه مو ازم قایم کنی پروانه؟ مگه باباش نبودم؟ الانم داری حاشا میکنی که بچه از منه!
با کینه به چشمهام زل زد
_ عوضی بهم تجاوز کردی اون شب کل جونمو گرفتی باز چی میخوای؟ دیگه چی از جونم میخوایی؟ ولم کنن بسه هر چی عذابم میدی و دم نمیزنم اگه بخوای بیشتر از این داخل زندگیم شدی نابودت میکنم فهمیدیی؟