رمان پسر بد پارت 36

4.6
(18)

* * * *

سرمو گذاشتم رو سینه ی پهن و مردونش و آروم چشمامو بستم …
تو بغلش منو گرفته بود و هماهنگ با ریتم آهنگ ، دو تامونو آروم تکون می داد … .
توی پیست رقص بودیم ، تمومه مهمونا کنار کشیده بودن و نظاره گر رقص ما بودن … .
تفس عمیقی کشیدم ، چقدر بوی این عطر مخصوصشو دوست داشتم ! … .
چقدر عالی بود … !
کنار گوشم ، پچ پچ کنان لب زد :

_ من برای تو ، تو برای من …
ما برای هم ! … .
چقدر قشنگه این عشق من و تو♡ … .

خنده ی ریز و آرومی کردم و سرمو تو سینش قایم کردم … .

* * * *

با بغض لب زدم :

+ مامانی ، توروخدا آروم باش … .
قول میدم زود زود بهتون سر بزنم ! … .

مامان همونطور که دستمال رو زیر چشماش می کشید و اشکاشو پاک میکرد ، لب زد :

_ نمیتونم آروم باشم دخترم ، دیگه تو خونه نیستی …
دیگه از این به بعد پیش ما نیستی ! … .
نمیتونم ببینمت هر روز ، نمیتونم از خواب بیدارت کنم مثل قبلا ها … .

یه قطره اشک از رو گونم چکید پایین ، نگاهمو به بابا دوختم … اونم تو خودش بود و حال و روز بهتری نداشت ! … ‌.
چقدر سخت بود واسم ، جدایی ازشون ! … .
چقدر … .
مامان با کاشتن یه بوسه رو پیشونیم ، کنار رفت …
بابا همونطور که دستاش توی جیبای شلوارش بود ، قدم زنان جلو اومد … .
با فاصله ی خیلی کمی ، رو به روم ایستاد …
با لبای لرزون و چشمای اشکیم بهش زل زدم که یکهو دستمو گرفت و منو کشید تو آغوشش ‌… .
دستاشو سفت و محکم دورم حلقه کرد ، لبخند محوی زدم و سرمو گذاشتم رو سینش … .
چقدر هر دو تا شونو دوست داشتم ! …

* * * *

خسته روی مبل ولو شدم … .
خیلی خسته شده بودم امروز ! …
ویلیام در خونه رو بست و برقارو زد که خونه روشن شد …
به طرف اپن رفت و کلید ماشینو گذاشت روش ‌…
قدم زنان به طرفم اومد و رو به روم ایستاد …
خیره بهم ، لب زد :

_ بلند شو کمکت کنم این لباس عروسو در بیاری ، بعد بریم بخوابیم …
بلند شو … .

بیحال بلند شدم از رو مبل و رو به روش ایستادم که گفت :

_ بچرخ … .

خسته چرخیدم ، حالا پشتم بهش بود …
زیپ لباسمو کشید پایین ، لباسو آروم از رو شونه هام یکم کنار زد و بوسه ی داغ و خیسی رو شونم کاشت …
چشمامو به آروم بستم که لباسو کامل از تنم در آورد …
برگشتم سمتش و بهش زل زدم ، حالا فقط با یه شورت و سوتین جلوش بودم …
لبخند ریزی زد و کرواتش رو دور گردنش شل کرد …
بغلم کرد و به طرف پله ها قدم برداشت …
سرمو گذاشتم رو شونش و چشمامو به آرومی بستم …

* * * *

لبمو به دندون گرفتم و رو تختی رو چنگ زدم …
پلکامو محکم رو هم فشار دادم و با زجر گفتم :

+ آییی ، ویلیااام … .

ضربه هاشو محکم تر کرد و سرشو تو گودی گردنم فرو برد …
” جون ” کشداری گفت که با درد گفتم :

+ جلوم داره میسوزه ، زود تمومش کن ! … .

بوسه ی گرمی روی پوست گردنم کاشت و خمار لب زد :

_ الان ، الان تموم میشه … .

آه غلیظی کشیدم که همون لحظه خودشو ازم بیرون کشید و آبشو ریخت روی شکمم …
کنارم ولو شد و خیره به سقف ، شروع به کشیدن نفسای عمیق کرد …
بعد از چند لحظه ، برگشت سمتم و منو گرفت تو بغلش …
پتو رو کشید رو هر دومون ، سرمو گذاشتم رو سینه ی مردونش و اروم چشمامو بستم … .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.6 / 5. شمارش آرا 18

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
53 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
n.b 1401
2 سال قبل

دومین کامنت عالی بود افرین 🖤🖤🖤

Sannaaa
Sannaaa
2 سال قبل

سومین کامنتتتتت
عدد مورد علاقه خودمممم
عالی بیستتتت😭🌚💛💛💛

sannaaa
sannaaa
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

توعم حرف نداری اصن
توی همه چی
رفاقت
معرفت
شرافت
عشققققق
جرررررررررر 🤣🤣💛

اتنا واحدی
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

اینو از کجات دراوردی؟

اتنا واحدی
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

نوچ نوچ نوچ.

Shyli ♡
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

اینی ک قلب شیکسته داری کیستی سیاهی؟

افسانه
افسانه
2 سال قبل

سلام صبح بخیر.چهارمین کامنت عالیییییی بوددددد مثل همیشه….

افسانه
افسانه
2 سال قبل

سارا مبارک باشه رمان جدیدتون واقعا خوشحال شدم.

اتنا واحدی
2 سال قبل

مثل همیشه عالی…

Darya
2 سال قبل

این پارت هم مثل همیشه عالی👌

Shadi
Shadi
2 سال قبل

سلام عزیزم رمانت عالییییییییییی 😍😍😍😍🥺🥺🙃.خیلی قشنگه منم وسوسه شدم رمان بنویسم 😂🙂میشه ایدی اینستات رو بدی😄؟

Shadi
Shadi
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

اک خوشبختم 🙂💜🦉

Shadi
Shadi
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

اره شادی ۱۸ شیراز تو که اسمت سارا هست چن سالته ؟ البته تو دوستی من سن واسم مهم نیست کلی گفتم 🙃🙂

افسانه
افسانه
2 سال قبل

اتی خوبی

اتنا واحدی
پاسخ به  افسانه
2 سال قبل

نه حال روحیم خوب نیس دلبر.
تو خودت چطوری؟

n.b 1401
2 سال قبل

بچه ها یه سوال کی بلده سایت بزنه

n.b 1401
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

چند ؟؟؟

n.b 1401
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

اهان اره به نظر منم

اتنا واحدی
پاسخ به 
2 سال قبل

سایت رو میخای چیکار؟

n.b 1401
2 سال قبل

منظورم سایت رمان هست ؟؟

Z Makari
2 سال قبل

کامنت بیست و نهم😐
عالی بود❤

Tina Galhe
2 سال قبل

عالیح

Tina Galhe
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

💜💜

افسانه
افسانه
2 سال قبل

خوبم مرسی اتی جون چرا مگه چی شده..

اتنا واحدی
پاسخ به  افسانه
2 سال قبل

درد خودتون کمه منم بگم افسردگیتون شدیدتر بشه😂😂

*ترشی سیر *
2 سال قبل

۳۷ تمین کام ینی تف به روح شانس من 😐

Asal
Asal
2 سال قبل

اوه ما خودممون رو واس یه صحنات +۱۸ فوق اماده کرده بودیم تموم شد نکن با ما ای بوا ولی خودونیما خعلی خوب بود دمت جیز

فادی
فادی
2 سال قبل

اه بابا من چند روزه منتظر این صحنه ها هستم اون وقت تو میای خلاصه میکنی
واقعا فاااااااااک
خسیس چی میشد کاملا توضیحشو میدادی😂😂😂

Shadi
Shadi
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

اقااااا پارت بعدی داره یا این اخریش بودددد؟؟؟ چرا خلاصش کردی هیشششششش😂😂😂

فادی
فادی
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

ای جوووونم😂😂

Shadi
Shadi
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

🥳🥳🥳😂😂😂🥺🥺💜

Shyli ♡
2 سال قبل

بدون احتساب پاسخایی ک ب کامنتا دادین کامنت ۱۹ با احتساب اونا ۵۱….
مدل جدید شده باید میشمردیم مثل اینکه😂
ایتس نات گوود
ایتس گریت
خییلیی خوب بود کاش ی ذره بیشتر تهشو توضیح میدادی😈😆
ولی خیلی عالی بود

53
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x