رمان پسر بد پارت 39

4.4
(7)

* * * *

توی حیاط بودم ، اشکان تو اتاقش خواب بود …
ساعت ۵ بعد از ظهر بود ! … .
اومده بودم اینجا یه هوایی بخورم ، نفس عمیقی کشیدم و به آسمون زل زدم … .
توی حس و حال خودم بودم که با صدای کسی ، به خودم اومدم :

_ آوین … .

برگشتم طرفی که صدا اومده بود ، با کارن رو در رو شدم …
یکم ساکت بهش خیره شدم و بعد با پایین انداختن سرم ، لبامو رو هم فشردم … .
چند قدم بهم نزدیک شد و رو به روم با فاصله ی کمی ایستاد …
خوب میتونستم نگاه خیرشو رو خودم حس کنم ! … .

_ سرتو بالا بگیر و به من نگاه کن … .

به سختی سرمو بالا گرفتم و به چشماش زل زدم …
نفسشو محکم بیرون فرستاد و گفت :

_ میشه حرف بزنیم؟! … .

* * * *

روی صندلی نشستم و اونم رو صندلی رو به روم نشست …
خیره به چشمام ، محزون شروع به حرف زدن کرد :

_ از بچگی ، به ویلیام و شهرام حسودیم میشد ! … .
من همسنشون بودم ، باهم تو مدرسه تو یه کلاس بودیم ولی ‌… ولی اونا خیلی قلدر تر از من بودن ! … .
درس هر دوشون عالی بود ، شاگرد اول بودن تو مدرسه ! … .
اما من … من یه پسری که کارم بود شیطنت ! … .
من حتی از اون بچه های ته کلاس نبودم ، من از اون بچه های در دفتر بودم ! … .
هیچکدوم از معلما ، ازم راضی نبودن … .
همیشه به شهرام و ویلیام حسودیم میشد …
با وجود اینکه اونا هیچ تقصیری هم نداشتن ولی …
ولی من ، من یه جور خاصی ازشون متنفر بودم ! … .
خب ، اگه بخوام شخصیتشونو توضیح بدم …
ویلیام از اون زرنگا بود …
از هر فرصتی واسه خوب نشون دادن خودش استفاده میکرد ! … .
اما هیچوقت عدالت رو زیر پا نمیزاشت …
زیر بار زور نمیرفت ، باج نمیداد …
یه پسر باحال و پایه بود ! … .
شهرام ، اونم دقیقا عینهو ویلیام بود ولی …
ولی با این تفاوت که واسه بدست اوردن جایگاه عالی برا خودش ، حتی رفیقشو هم زیر پا میزاشت … .
زورگو بود ، حتی وقتی بچه بودیم …
مثلا شاید ۱۰ سال سن داشتیم ، شهرام دنبال دردسر بود فقط …
با پسرای دانشگاهی میگرفت و شکستشون میداد …
اما ، اما رو ویلیام بدجور غیرت داشت …
حسودیم میشد به این رفاقتشون ! …
اوین …
خودتو بزار جای من ، تو می بودی چه عکس العملی نشون میدادی؟! …
مطمعنن حس حسادت و خشم تو وجودت شعله ور میشد ! … .
من ، من اون موقع ها سکوت کردم …
تمصیم گرفتم همه ی اینا رو سر مسئله ی تو جبران کنم …
میدونستم ویلیام میخوادت ، نا سلامتی خودم یه مَردم …
از طرز نگاه ، حرکات و رفتار هم جنسم به خوبی میتونم حسشو بخونم ! … .
من …
من خواستم با عقد کردن تو و زن کردنت ، حسابی بزنم تو حس و حال ویلیام …
اما ، اما حالا متوجه اشتباهم شدم …
ببخش آوین ، منو ببخش …
اشتباه کردم ، الان مثل سگ پشیمونم ! … .

چشماش نم دار شده بود ، بغض گلومو گرفته بود …
از رو صندلی پا شدم و خیره به چشماش ، گفتم :

+ هر کسی تو زندگیش یه جاهایی ، یه اشتباهایی انجام میده …
و لایق یه بار بخشیده شدن هست …
میتونم ، میتونم از این به بعد …
داداش صدات کنم؟! …

میدن گریه ، خنده ی کوتاهی کرد …
از رو صندلی بلند شد و با باز کردن دستاش ، لب زد :

_ چرا که نه ، باعث افتخارمه ! … .

خنده ی خوشحالی کردم و به طرفش پا تند کردم …
خودمو پرت کردم تو آغوشش ، دستاشو دور کمرم حلقه کرد و سفت تر از هر وقتی بغلم کرد … .

کارن:)🌙🚶🏿‍♀️

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
37 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
اتنا واحدی
2 سال قبل

بعضی ادما برخلاف شخصیتشون خلیییی مظلومن چرا؟!…
عالی بید…

اتنا واحدی
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

چرا شانس…
من خودم درسته شخصیتم شوخ و زبون دراز و پررو و…ولی مظلومم.اینم هیچکس نمیفهمه فقط خودمم ک میفهمم…

Shyli ♡
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

مظلوم تر ع مح پیدا نمیکنین
گشتم بود نگرد نیس….

Shyli ♡
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

والا!! این ی چیز ثابت شده اس شما ها تا حالا دیدین یکی ی چی ب من بگح مح ج بدم؟ اصن و ابدن

Zahra
Zahra
2 سال قبل

زیبا☺💔

sannaaa
sannaaa
2 سال قبل

وای هق
بچم کارن چقد مظلوم بید
وای کراش سگی هیق
عالی بید سارا 😭😂👍🏻

Z Makari
2 سال قبل

سارا چرا حس میکنم ویلیام اینارو میبینه فکر بد میکنه بعد دعوا میگیره بعد زندگیشون به هم میخوره😐💔

Narges
Narges
2 سال قبل

مرسی عشقم 😍
عالی بود
بوس بت😘✨

Z Makari
2 سال قبل

من که همیشه حدسام اشتباه بوده
ایشالا اینم اشتباه از اب درمیاد😐💔
اصن خط اخر بدجوری بوی توطئه میداد…

فادی
فادی
2 سال قبل

به نظر من کارن میخواد اوین رو گول بزنه
حدس من که میگه داره عین سگ دروغ میگه😂عشقم مث همیشه بهترینی👌

Asal
Asal
2 سال قبل

اووو کارن خدایی خعلی خوشگله اع نظرم مه نی راستش ولی یه مظلومیت خاصی داره جذبش میشی واینه ار اتی بعضیا بر خلاف ظاهرشون مث یه گرگن توی لباس یه میش کارنم همین بود ولی مث اینکه ادم شده مه خدم اع اون دس ادمای مرموزم ک یه روز اجتماعی م یه روز تنها یه روز عصبی یه روز اروم یه روز مهربون یه روز بد اخلاق خدم خدمو درک نمکنم واقعن ولی خو میگن اع رو ظاهر ادما رو قضاوت نکنید همینه چو مه با ظاهرم زمین تا اسمون فرق دارم برا همین هر کی منو میبینه اع کارام سر در نمیاره یا اصن درکم نمکنه خخخ راسش کارام با برنامه ریزیه بعضی وقتا طرفم میزارم کنار یارو میره تو شک اسکولن دیه
سارا عالی بود ادامه بده

Tina Galhe
2 سال قبل

مرسی💔

Shyli ♡
2 سال قبل

پارت بعد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

*ترشی سیر *
2 سال قبل

ینی من فقط ۲۰ ساعت نبودم ۳۶ کام 🙄😐

*ترشی سیر *
پاسخ به  *ترشی سیر *
2 سال قبل

برای من آره

*ترشی سیر *
2 سال قبل

سارا فقط شانس دیدی خواهر من نوه ۱۱ نتیجه ماه ۱۱ روز ۱۱ ساعت ۱۱ دقیقه ۱۱ سانیه ۱۱ ینی الان فقط اگه از سال ۱۳۹۴ میشد ۱۱۱۱ همه چی درست میشد 😐🙄😑😶

Shadi
Shadi
2 سال قبل

عالییییییی عشقوم🙂🤍 ولی چرا احساس میکنم همش نقشه هست ؟ منم مظلومم ولی شیطون 😂😂

37
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x