سرنوشت تلخ دریا ♥️پارت چهارم

1
(1)

پارت چهارم

امیر با خونسردی گفت حله
۱۰ ملیون باید به من بدی تا قرارداد باطل کنیم

۱۰ ملیون اخه از کجا جور میکردم
از طرفیم اصلا دوست نداشتم داخل اون شرکت کوفتی بمونم

رو به امیر گفتم :تا کی وقت دارم

+تا وقتی که قرارداد بخوای باطل کنی هروقت پولو اوردی قرارداد باطل میکنیم
درضمن تا وقتی که این پولو واریز نکردی باید بیای به شرکت

-این چرا اینجوری میکرد
حس میکنم خیلی بدبختو تو سری خورم که این داره واسه من تعیین و تکلیف میکنه
ده میلیون که واسه این چیزی نبود
میدونست که ده میلیون و من نمیتونم جور کنم حداقل باید سه تا از حقوقی که خودش بهم میدادو بدم بهش

خواستم که برم نگاهم به مبلی که دخترونگیم رو گرفت افتاد

اون اتفاقات دوباره برام مرور شد
زجه زدنام …..

نمیدونم زمان چقد گذشته بود
اشک هام بی اختیار روی گونه هام میچکیدن چقد من بدبختم آخه

که دستی رو رویه شونم حس کردم
دستشو پس زدم که مچ دستمو گرفت بی اختیار اشک میریختم
که چونمو گرفت صورتمو بالا گرف
دستش رو روی گونم کشید اشک رو پاک کرد
با صدای گرمی و ناراحتی گفت
+ببخشید . فراموش کن اتفاقات رو من مست بودم…
_تو حتی غلطیو که کردی گردن نگرفتی، نکنه باز میخوا بگی مست بودم حواسم نبود که اومدم دم در خونتون بی آبروت کردم پیش عموت
یا اون چرندیاتی که تو پزشکی قانونی دم گوشم میگفتی بازم مست بودی!؟…
میدونستم که دیگه حرفی نداشت بگه
زدم بیرون از اتاقش

حالا باید جیکار میکردم
چجوری اونهمه پولی که واسه من زیاد بود اما واسه اون هیچی نبودا جور میکردم
فکرم پر کشید سمت حلقه ازداوج مامانم
دلم نمیومد که بفروشمش
تنها یادگاری که ازش باقی مونده بود همین یود

اخه چرا همچین قرارداد مسخره ای باید وجود داشته باشه

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x