پارت 33رمان نیستی 1

4.6
(12)

 

تو تموم این مدت فقط گریه میکردم و صورتم و چنگ میزدم دیگه خبری از اون سستی چمد دقیقه ی پیش نبود احساس میکردم شبیه به یه بادکنک شدم که هر لحظه ممکنه به هوا بره

با ترس به جسمم نگاه کردم

تهمینه :تروخدا پاشو خواهش میکنم ، من نمیخوام بمیرم من میترسم

با ترس به اطراف نگاه کردم هیچ رفت و امدی وجود نداشت و این منو بیشتر میترسوند

مدتی گذشت که حضور کسی و اطرافم حس کردم نمیدیدمش اما مطمعن بودم یکی هست

لحظه ای صدایی پشت سر شنیدم

صدا:سلام

صدای دخترونه و نازکش تنم و لرزوند

با ترس از جا بلند شدم و به اطراف نگاه کردم

تهمینه :س‍… سلام

صدا:نترس تو نمردی

تهمینه :تو کی هستی کجایی

صدا:هنوز زمان دیدارمون فرا نرسیده

تهمینه:من دارم میمیرم

صدا :نه تو نمردی فقط روحت از کالبد فیزیکت خارج شده

تهمینه :چی چرا ؟!

صدا:به خاطر حملات دیشب متاسفانه بعد از اینکه به خواب رفتی حصار شکسته شد و تو مورد حمله قرار گرفتی انرژیت تحلیل رفته و روحت اسیب دیده

تهمینه :تو کی هستی از کجا بدونم دروغ نمیگی

صدا :من تیدام

تهمینه :تیدا من میترسم

همون لحظه احساس کشیده شدن بهم دست داد روی هوا معلق بودم (نمیدونم شاید من اینطور حس میکردم )از ترس جیغ کشیدم

تهمینه:نمیخوام بمیرممممم ،کمکم کن

کم کم چسم هام همه جا رو تار دید و کامل دیدم و از دست دادم ….

چشم هام و سریع باز کردم انگار بهم برق وصل کرده باشن تو جام سیخ نشستم به اطراف نگاه مردم توی پذیرایی روی مبل نشسته بودم با ولع اکسیژن و وارد ریه هام میکردم

به سر و صورتم دست کشیدم پتو رو کنار زدم و از جا بلند شدم هنوز یک قدم بر نداشته بودم که پام پیچ خوردو به زمین افتادم اشک از چشم هام مثل سیل میبارید

تهمینه :تیدااااا، تیداااااااااا

نمیدونم چرا تیدا رو صدا میزدم شاید به خاطر این بود که فکر میکردم هیچ کس به جز اون منو نمیبینه

مامان و تیرداد همراه با زن عمو سریع به سمتم اومدن

مامان :دخترم چیشده ؟

تهمینه :مامان من مردم ، من مردم

گریه امونم و بریده بود

مامان :دختر چرا چرند میگی خواب بد دیدی حتما

تهمینه :نه من مردم

همون لحظه محمد همراه با بابا و عمو شاهپور وارد پذیرایی شدن

بابا :چیشده

همینطور که به اطراف نگاه میکردم گفتم :تیدا کجاست؟!

از همون فاصله قیافه ی متعجب محمد و میدیدم

 

…..

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.6 / 5. شمارش آرا 12

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
11 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
sarina Davoodi
1 سال قبل

این خودتی

حنا دختری در رستوران
حنا دختری در رستوران
1 سال قبل

اگهه یه روز جن ببینم چکار کنم

همون مردهه که متحرک بود
همون مردهه که متحرک بود
1 سال قبل

این بنده خدا که مورد تجاوز جن قرار گرفته(منظورم تهمینه است) خودتی؟

همون مردهه که متحرک بود
همون مردهه که متحرک بود
پاسخ به  همون مردهه که متحرک بود
1 سال قبل

تهمینه چند سالته؟
میتونم شماره ات رو داشته باشم؟

همون مردهه که متحرک بود
همون مردهه که متحرک بود
پاسخ به  tahminhe
1 سال قبل

واقعا چه جالب
من ۱۲ سالمه
و تلگرام ندارم
ولی روبیکا
و واتساپ دارم

11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x