رمان خانم معلم پارت ۷3 ساعت پیشبدون دیدگاه نزدیکی ظهر بود و همه داشتن تدارک میز ناهار رو میدیدن. منم از صبح مشغول تی کشیدن سالن بودم. از شب قبل برف یه لحظه هم…
رمان خانم معلم پارت ۶2 روز پیش3 دیدگاه وقتی گردنم و چنگ زد و به طرف خودش کشید تند تند نفس میکشیدم و سعی ميکردم به بدن لخت و عضله ایش نچسبم اما برای هرمز خان…
رمان خانم معلم پارت ۵4 روز پیش3 دیدگاه مریم خانوم ازم چشم دزدید و گفت: -من نمی تونم همچین اجازه ای بدم آقا بفهمه کارم تمومه شرمندتم از خود ارباب بخواه سرم…
رمان خانم معلم پارت ۴7 روز پیش6 دیدگاه هوای سرد زمستون توی پوست و گوشتم نفوذ کرده و از سرما میلرزیدم. حتي اون لحاف پشمی هم نمیتونست گرمم کنه. از ترس نمیتونستم تکون…
رمان خانم معلم پارت۳1 هفته پیش4 دیدگاه انگار از قبل همه چیز آماده شده و شیخ هم با دفتر و دستک آماده جاری کردن خطبه بود. کنار مردی نشستم که میخواست بختم و…
رمان خانم معلم پارت ۲2 هفته پیش4 دیدگاه بابا که با عجله از پله ها بالا رفت و خودش و به فرزاد رسوند ارباب من رو یه گوشه کشید و گفت: -خب؟ میشنوم؟…
رمان خانم معلم پارت12 هفته پیش5 دیدگاه طناب دار و که دور گردن فرزاد انداختن دستم و دور گردنم فشار دادم. احساس خفگی میکردم. هق هق مردونه حاجی بابا اونم وقتی که…