رمان شیطان یاغی

رمان شیطان یاغی پارت 166 4.5 (87)

۱ دیدگاه
  کامران سر پایین انداخت. -نمی شد آقا… نمی تونستیم ریسک کنیم… گفتم نریمان با تیم پشتیبان آرش بیاد…!!!     اخم های پاشا درهم شد. می دانست اتفاقی افتاده…