رمان طالع ترنج پارت 127

۲ دیدگاه
  ترنج روی پنجه‌ی پا بلند شد تا لباسش را بگیرد ولی فراز دستش را عقب کشید. با قد و هیکلی که فراز داشت، هیچ جوره نمی‌توانست لباس را از…

رمان طالع ترنج پارت 126

بدون دیدگاه
        ترنج که دلیل عقب کشیدن فراز را فهمید، به خنده افتاد. نمی‌خواست فقط ببوسدش و عقب بکشد. برای همین روی تخت جلوتر رفت. گره‌ی حوله‌ش باز…

رمان طالع ترنج پارت 125

بدون دیدگاه
      عروسِ هاجرخانم نبود که بخواهد به او اجازه‌ی تیکه و طعنه انداختن بدهد. اخم کرد و سعی کرد محترمانه جوابش را بدهد: – وقتی آقایون و خانوما…

رمان طالع ترنج پارت 124

۱ دیدگاه
        حرف را عوض کرد: – بریم فراز؟ دستش را گرفت و سر تکان داد. کل فامیل به آرایش و لباسی که پوشیده بود خیره بودند. اولین…

رمان طالع ترنج پارت 123

۱ دیدگاه
      – سلام دخترم خوبی؟ چیکارا می‌کنی؟ شوهرت خوبه؟ داخل آشپزخانه رفت. تشنه‌ش بود. لیوان برداشت و سمت یخچال رفت. با لبخند پاسخ داد: – جفتمون خوبیم خداروشکر.…

رمان طالع ترنج پارت 122

۱ دیدگاه
    از اتاق بیرون زد و سمت هال رفت. روی مبل‌ها را نگاه انداخت، ولی نبود. به آشپزخانه سرک کشید ولی آنجا هم نبود. رفته بود… برای اولین بار…

رمان طالع ترنج پارت 121

۱ دیدگاه
      سرش را سمت ستایش برگرداند و پرسید: – نکنه چون منو به زور گرفته دلش نمی‌خواد ازم بچه داشته باشه؟ ستایش گیج و منگ نگاهش کرد. متوجه…

رمان طالع ترنج پارت 120

بدون دیدگاه
    – می‌دونم عزیزم. جفتمون آمادگیش‌و نداشتیم ولی اگه حامله هم باشی می‌تونی به درس خوندنت ادامه بدی! اگه توی خودت می‌بینی که می‌تونی با این شرایط درس بخونی…

رمان طالع ترنج پارت 119

۳ دیدگاه
      فراز قاشق را نزدیک‌تر برده و چشم‌هایش را ریز کرد. – تو که تا دیروز عاشق خوردنش بودی حالا داری ناز می‌کنی؟ دهنت‌و باز کن ترنج بذارم…

رمان طالع ترنج پارت 118

۱ دیدگاه
      – سلام دردونه شکلات من! خوبی؟ صورتش را به قفسه‌ سینه‌ی فراز مالید: – اهوم… چه زود برگشتی! با خنده زیر گوشش زمزمه کرد: – اگه ناراحتی…

رمان طالع ترنج پارت 117

۱ دیدگاه
          – تو باید درس بخونی و تمرکزت‌و بذاری رو درسات ولی من هوار شدم سرت و نمی‌ذارم دل به درس بدی، برای همین می‌خواستم زودتر…

رمان طالع ترنج پارت116

۱ دیدگاه
            ستایش این پا و آن پا کرد و نزدیکشان شد:   – جا نمونی فراز، برو تا ترنجم دلش آروم بگیره دیگه!   فراز…

رمان طالع ترنج پارت115

بدون دیدگاه
      خواست دراز بکشد که فراز از پهلوهایش گرفت و نگه‌ش داشت. پشت گردن سفیدش را بوسید و زیر گوشش زمزمه کرد: – حالا که خسیس بازی در…

رمان طالع ترنج پارت114

۱ دیدگاه
          – با دکتر یه مملکت درست حرف بزن خانم رسولی! به خاطر بی‌اهانتی که بهم شده شب باید جریمه بشی…   با خنده سعی کرد…

رمان طالع ترنج پارت113

۲ دیدگاه
          آب دهانش را قورت داد و برخلاف میل باطنی‌ش لب زد:   – باشه میام.   ستایش لبخند زد و با هم سمت ماشین رفتند.…