رمان طالع ترنج پارت 18

بدون دیدگاه
    نوشیدنیش را روی میز گذاشت:   – ترنج رفته بالا تا لباس عوض کنه. قراره امشب خونه ما بیاد زندایی جان!   ابروی زینب بالا پرید. ترنج هم…

رمان طالع ترنج پارت ۲۰

بدون دیدگاه
        از این همه وقاحت و پرویی فراز تعجب کرد. خواست چیزی بگوید که فراز زودتر گفت:   – وقتی که مقابل حرف زور خانواده‌ت مقاومت نکردی…

رمان طالع ترنج پارت ۱۹

1 دیدگاه
        حرفش را دوباره تکرار کرد:   – چرا فکر توام بوی فکر مردهای این خانواده رو میده؟ تو خارج فقط دختر بازی یاد گرفتی؟   فراز…

رمان طالع ترنج پارت۱۴

1 دیدگاه
              همان لحظه چشمش به لباس سفید خوشگلی خورد. با ذوق نزدیک ویترین رفت و گفت:   – چقدر خوشگله!   فراز بدون توجه…

رمان طالع ترنج پارت ۱۲

بدون دیدگاه
            با خودش گفت:   – چرا برگشتی ایران که اینجوری گیر بیوفتی فراز؟ اگه به فکر مطب زدن نمی افتادی، الان داشتی زندگی مجردی…

رمان طالع ترنج پارت ۹

بدون دیدگاه
        – خیلی خوبه حاج ابراهیم. شما صیغه این دو جوون رو بخون. مهریه‌ اش رو هم یه واحد خونه بزن.   حاج ابراهیم به همین سخاوت…

رمان طالع ترنج پارت۸

بدون دیدگاه
        لج کرده بود؛ با خودش با ترنج با خوشبختیش، با پدر و مادرش که این خواستگاری را ترتیب داده بودند.   ترنج به خودش آمد و…

رمان طالع ترنج پارت ۷

1 دیدگاه
        صدای زنگ خانه که بلند شد، محمدعلی عصبی گفت:   – حاج بابا، فراز به درد ترنج نمی خوره. نمی خواید نظرتونو عوض کنید؟ ترنج با…