رمان طالع ترنج پارت 99 4 (9)

بدون دیدگاه
طـــــالـــــعِ تُــــرنـــــج🦋:           بابای ستایش را خوب می‌شناخت، آن قدری خامِ زن دومش بود که بعید می‌دانست حرف ستایش را قبول کند. نگران به حرف آمد:…

رمان طالع ترنج پارت 91 4.5 (11)

۱ دیدگاه
  خودش هم با رفتن به دورهمی آخر هفته مشکل داشت، حالا که فراز نبود می‌توانست خیلی راحت بگوید نمی‌توانند بیایند.   – خودمم دلم به رفتن نیست چون باید…

رمان طالع ترنج پارت 87 3.6 (9)

۵ دیدگاه
با خستگی خودش را روی مبل پرت کرد و خمیازه‌ی طولانی کشید.   فراز که دهان باز او را دید به خنده افتاد:   – انقد خسته بودی می‌گفتی زودتر…