رمان شروع تلخ پارت آخر5 سال پیش7 دیدگاه – همین که کنارمی آرومم میکنه ؛ فقط حرف از رفتن نزن حتی اگ میخوای بریم حرفشو نزن لطفا از جام بلند شدم در اتاق یاس باز شد ؛…
رمان شروع تلخ پارت 185 سال پیشبدون دیدگاه (سمیر) جلو خونه توقف کردم ؛ ار تو آیینه نگاهی به سوگند کردم ، بی جون زل زده بود به صندلی خیلی شوکه شده بود واقعا این زن چرا…
رمان شروع تلخ پارت 175 سال پیش1 دیدگاه (یاس) جلو خونه ازماشین پیاده شدیم شیده – خدا بخیر کنه – نگران نباش همه چی درست میشه سمت زنگ خونه رفتم و فشردم بهار- کیه؟ – منم باز…
رمان شروع تلخ پارت 165 سال پیشبدون دیدگاه با تکونای تخت فهمیدم دراز کشیده بوی عطر تلخ مردونش پیچید تو مشامم ناخواسته لبخندی زدم … نفسای گرمش به حاله گوشم قلبمو زیرو میکرد با صدای خمار…
رمان شروع تلخ پارت 155 سال پیش1 دیدگاه (یاس) احساس خفگی میکردم ؛ چند بار پلک زدمو چشمامو باز کردم تو جام نمیخیزشدم ؛ درد کمرم بهتر شده بود نگاهی به اتاق تاریک کردم از جام بلند…
رمان شروع تلخ پارت 145 سال پیش4 دیدگاه شیده – به به سمیر خان – سلام شیده – عه تویی – آره شیده- جونم بی اراده بغضم شکست ؛ اشک از رو گونه هام سر خورد…
رمان شروع تلخ پارت 135 سال پیش2 دیدگاه رو صندلی نشستم ؛ حالا که خواب بود میتونستم دستاشو بگیرم دستامو آروم رو دوستام گذاشتمو ناز کردم تو منو شناختی فهمیدی من یاسم ، چطور ممکنه فکر…
رمان شروع تلخ پارت 125 سال پیش2 دیدگاه یاس- کیه؟؟ – مهرانه یاس- آها – خوب مهران من برم کاری نداری؟؟ مهران – نه خانمم مواظب خودت باش گوشیو قطع کردمو نگاهی به یاس کردم :…
رمان شروع تلخ پارت 115 سال پیش5 دیدگاه سوگند – یاس چقدر میخوابی دختر ظهر شده تو جام غلطی زدمو گفتم : سلام سوگند- چقدر میخوابی ؟؟ پاشو دیگه – مگه ساعت چنده ؟؟ سوگند – ۱۲…
رمان شروع تلخ پارت 105 سال پیش2 دیدگاه سرمو تو بغلش گرفتمو ؛ موهام نازد سینا – آروم باش یاسی بی صدا تو بغلش گریه کردم … سینا – آب میخوری برات بیارم ؟؟!! سرمو به…
رمان شروع تلخ پارت 95 سال پیش2 دیدگاه شیده سوار ماشین شد ؛ مهران سرشو خم کرد باهاش حرف میزد خواستم سوار ماشین شم ؛ دستمو گرفت تو جام ایستادم نگاهی به شیده و مهران کردم…
رمان شروع تلخ پارت 85 سال پیش6 دیدگاه سمیر – چیکار داری کتی ؟؟ کتی – خونتونم ؛ اومدم ببینمت ؛ نمیخوای بیای؟؟ سمیر – نه تماسو قطع کرد … نگاهی بهم کردو گفت : چی…
رمان شروع تلخ پارت 75 سال پیش7 دیدگاه (سمیر) بزور مامان چند لقمه خوردم و از جام بلند شدم بابا – سمیر اون دخترو چیکار میکنی کلافه چنگی به موهام زدمو گفتم : نمیدونم بابا –…
رمان شروع تلخ پارت 65 سال پیش4 دیدگاه به آیناز زنگ زدم آنی – هوم – ببین آیناز برات یه ادرس میفرستم دوساعت دیگه بهم زنگ بزن ؛ جواب ندادم ، با پلیس بیا آنی –…
رمان شروع تلخ پارت 55 سال پیش14 دیدگاه پشت بهش وارد خونه شدیم ؛ آب دهنمو قورت دادمو زیر لب منشی و لعنت کردم ؛ خیلی از اینا خوشم میومد که بخوام ماساژشونم بدم اه اه…