رمان شالوده عشق پارت 304 4.4 (77)3 روز پیشبدون دیدگاه با اشکی که از گوشهی چشمم چکید، چشمانم نیمه باز شدند و نگاهم از پنجرهی بیمارستان به ستارههای چشمک زن آسمان خیره شد. -چرا خدایا؟!…
رمان شالوده عشق پارت 303 4.3 (87)1 هفته پیشبدون دیدگاه -برای سقط دلایله زیادی ممکنه وجود داشته باشه. به خصوص تو هفته های اول… استرس، عصبانیت، ناراحتی شدید، افتادن یا حتی خیلی وقت ها بدونه هیچ اتفاقه…
رمان شالوده عشق پارت 302 4.4 (93)2 هفته پیشبدون دیدگاه پنج پله بود… فقط و فقط پنج پلهی کوتاهه لعنتی بود اما دردی که در تنم نشست، چیزی نبود که قبل از این تجربهاش کرده باشم!…
رمان شالوده عشق پارت 301 4.2 (89)3 هفته پیشبدون دیدگاه و گهگاهی زمانی که تا این حد مهربان میشد، دلم میخواست از مردمک های پرمهرش هزاران عکس بگیرم تا برای روزهای مبادایم بگذرم! برای وقت های بیرحمیاش…
رمان شالوده عشق پارت 300 4.4 (90)3 هفته پیشبدون دیدگاه -نگاهت… قبل ازدواجمون هر وقت که از سرکار میومدی همینجوری نگاهم میکردی. یه جور خاص و قشنگ جوری که انگار تو دنیا هیچی از من برات مهمتر…
رمان شالوده عشق پارت 299 4.3 (77)4 هفته پیشبدون دیدگاه با کشیده شدن یکدفعهای صندلیام از فکر بیرون آمدم. امیر صندلیام را در نزدیک ترین حالت به خودش قرار داد. -اِ چیکار میکنی؟!…
رمان شالوده عشق پارت 298 4.6 (62)1 ماه پیشبدون دیدگاه کمی بعد با تقه هایی که به در خورد، سکوت سنگینی که بینمان حاکم شده بود از بین رفت! برای فرار از سقوطی که هر…
رمان شالوده عشق پارت 297 4.3 (74)1 ماه پیشبدون دیدگاه کمی بعد با تقه هایی که به در خورد، سکوت سنگینی که بینمان حاکم شده بود از بین رفت! برای فرار از سقوطی که هر لحظه…
رمان شالوده عشق پارت 296 4.4 (88)1 ماه پیشبدون دیدگاه حرصی هر دو دستم را مقابله صورتش گرفتم و عصبانی لب زدم: -خیلی خب من منظورتو فهمیدم اما حالا که میخوای مقصر بودنم رو بهم…
رمان شالوده عشق پارت 295 4.3 (70)2 ماه پیشبدون دیدگاه-تو کِی قراره منو درک کنی امیر؟ کِی قراره جوری رفتار کنی که ما هم بتونیم یه زوجه عادی باشیم هووم؟ میفهمی که داریم پدر و مادر میشیم؟ میفهمی که…
رمان شالوده عشق پارت 294 4.3 (47)2 ماه پیشبدون دیدگاهپرههای بینیاش از عصبانیت باز و بسته میشد. تند نفس میکشید و دستانش هم مشت شده بودند اما هیچ کدام به قدر زنگ خطر بزرگی که در ذهنش جریان داشت،…
رمان شالوده عشق پارت 293 4.4 (101)2 ماه پیشبدون دیدگاهپرههای بینیاش از عصبانیت باز و بسته میشد. تند نفس میکشید و دستانش هم مشت شده بودند اما هیچ کدام به قدر زنگ خطر بزرگی که در ذهنش جریان داشت،…
رمان شالوده عشق پارت 292 4.3 (98)2 ماه پیشبدون دیدگاهآراسته خانوم ناراحت گفت: -امیرجان، میدونم منظورت چیه، میدونم دخترم اشتباه کرده. اما به نظرت بهتر نیست که یه کم تو این روزها کل خانواده بیشتر کنار هم باشیم؟ غم…
رمان شالوده عشق پارت 291 4.1 (112)2 ماه پیشبدون دیدگاه -… -خطارو پدر و مادرت کردن کاری با خواسته و ناخواستهش ندارم اما اگر این وسط اشتباهی باشه اسمه اونا روشه. چشمتو باز کن، تو مرد احمقی…
رمان شالوده عشق پارت 290 4.2 (96)2 ماه پیشبدون دیدگاه با عصبانیتی که داشت به سطوح میآمد شمرده شمرده تکرار کردم. -تو… مقصر… مرگ… آبان… نبودی! بسه دیگه به خودت بیا! به خودت بیا! پدر…