خلاصه: پارلا و ماهیار (پسر همسایه) عاشق و شیفته ی همدیگه اند، ولی پرویزِ خوش چهره پا به میدان میزاره و پارلا رو به عنوان خوش خدمتی از خونواده اش…

خلاصه: داستانه یه دختره دختری که همیشه تنها بوده مثل رمانای دیگه دختره قصه سوگولی نیست ناز پرورده نیست با داشتن پدر هیچ وقت مهر پدری رو نداشته همیشه له…

  خلاصه: الهام و محمد نامزدند و هردو همدیگرو دوست دارن ..این بین یه سری بگو مگوهایی که برای همه ممکنه تو دوران نامزدیشون دارن ..همه چی با وجودعشقشون میگذره…

خلاصه: یواشکی دوستت خواهم داشت از داستان زندگی دختری به نام نازنین که از پسرعموش ناعادلانه و به جبر عمو طلاق گرفته ولی عاشقانه ای آرام با آریان خمارچشم و…

  خلاصه: کمند همراه مادر میان سالش زندگی میکنه و از یه نشکل ظاهری رنج میبره که گاهی اوقات باعث گوشه گیریش میشه. با خیال پیدا کردن کتری که آرزوی…

خلاصه: مریم و فریبا و شهره واستادن و منتظرن که مترو بیاد. در ضمن دارن با هم دیگه صحبت می کنن. تو مترو یه عده خانم و آقا هم هستن.…

  خلاصه : امیرارسلان به خاطر کینه از خانواده ای، دختر خانواده رو اسیر خودش میکنه تا انتقام بگیره ولی متوجه میشه بهار دختر اون خانواده نیست و بهار هم…

  خلاصه : نگارین جوان شیر ، دختر تنها و مستقلی است که بار زندگی دو نفره با خواهرش را به دوش میکشد ، در یک پرنده فروشی کار میکند…

خلاصه داستان :   این رمان دو جلدی است(جن گیری شیدا جلد 2 )   بر اساس رویداد های واقعی هست … موضوع اصلی هم واقعیه … یک اتاق کاهگلی…

  خلاصه : جلد اول؛عشق و احساس من بهار همون شبی که می خواد صندوق رو باز کنه و بفهمه منظور مادرش از بیان اون حرف ها چی بوده ناگهان…

  خلاصه : جلد دوم ؛(آبی به رنگ احساس من) درباره ی دختری به اسم بهار است که با مادرش زندگی می کند.. وضعیت زندگیشون زیاد خوب نیست تا حدی…

  خلاصه  رمان : گیرم که باخته ام !!! اما کسی جرات ندارد به من دست بزند یا از صفحه بازی بیرونم بیندازد . شوخی که نیست , من شاه…

  خلاصه: چه احساسی داره اگه ظرف یه مدت کوتاه، بفهمی اون چیزی که فکر می کنی نیستی؟ بفهمی که نه تنها مال یه خونواده ی دیگه، بلکه مال یه…

  خلاصه: به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش در یک هتل در…

            قدم در سالنِ طبقه‌ی بالا که می‌گذاریم احساس می‌کنم قلبم نمی‌زند! در واقع می‌توانم ادعا کنم هیچ‌ نبض تپنده‌ای در بدنم نمانده است!  …