رمان نیمه گمشده پارت 423 سال پیشــ ت..تو .. بابای اونی؟ اوهومی گفتم که بازم زد زیر گریه مرده شورتو ببرن ، همش گریه گریه گریه مخم رفت! دستشو گرفتم و دنبال خودم بردمش تو ماشین…
رمان نیمه گمشده پارت 413 سال پیش۱ دیدگاه🤟🏿آرتا🤟🏿 گوشیمو برداشتم و اینترنتمو روشن کردم چهار تا پیام داشتم تو واتساپ که یکیشون مالِ فلور اون یکی ارکا و اون یی سارا و آخری … آخری مالِ بابا…
رمان نیمه گمشده پارت 403 سال پیشبعد از یکم جر و بحث ، مامان بدون خداحافظی گوشی رو قطع کرد … . با پیچیدن بوق ممتد توو گوشم ، پوزخند تلخی زدم و گوشیو پایین گرفتم…
رمان نیمه گمشده پارت 393 سال پیشمیدونم مست بود و ناچار به خاطر عطشی که به جونش افتاده بود ، داشت همکاریم میکرد ولی بازم ذوق زده بودم … . چقدر خووب بود ، لبامو می…
رمان نیمه گمشده پارت 383 سال پیشسوئیچ ماشینمو برداشتم و از خونه زدم بیرون چیکار باید میکردم که وا بده؟! .. مگه من چقد توان دارم ، قلبم درد گرفته دیگه.. دکترم میگه روز به روز…
رمان نیمه گمشده پارت 373 سال پیش🫀⛓️قبل خوندن پارت موزیکو پلی کنین⛓️🫀 https://roman-one.xyz/wp-content/uploads/2022/03/34755774198036.mp3 💔🥂چند سال بعد 🥂💔 ✨ فلور ✨ آرکا همونطور که میکروفونو به لباش نزدیک میکرد ، با اون صدای بم جذابش…
رمان نیمه گمشده پارت 363 سال پیشهرچقدر سعی کردم دوباره بخوابم ، نشد ! … . عادت بدی داشتم که اگه یه بار بیدار میشدم دیگه خوابم نمی برد … . هوفی کشیدم و با کنار…
رمان نیمه گمشده پارت 353 سال پیشکنار تخت ایستادم و شروع به وا کردن دکمه های پیراهنم کردم … . چقدر تو خواب معصوم تر میشد ! … پیراهنمو از تنم کندم ، کمربندمو وا کردم…
رمان نیمه گمشده پارت 343 سال پیشبدون دیدگاه“2 ماه بعد” با حس بوی بادمجونی که سارا داشت درست میکرد حالم به هم خورد دستمو گذاشتم جلوی دهنم و پنجره اتاقمو باز کردم نفس عمیقی کشیدم و نگران…
رمان نیمه گمشده پارت 333 سال پیش۱ دیدگاهحولش دادم رو تخت و لباساشو تو تنش جر دادم زبونی رو لباش کشید و لباسامو در آورد … موهاشو گرفتم تو دستم و سرشو جلو آوردم سالارمو تو دهنش…
رمان نیمه گمشده پارت 323 سال پیشهمینطور غرق حس و حال خودم بودم که نگاهم به ارکا و فلور خورد … . اون ته کوچه بودن و فلورم تو آغوش آرکا بود … . لبخند محوی…
رمان نیمه گمشده پارت 313 سال پیشدر واحدمو وا کردم و داخل شدم … لباسامو بی حوصله از تنم کندم و به طرف اتاق خوابم پا تند کردم … . در اتاق خوابو کنار زدم و…
رمان نیمه گمشده پارت 303 سال پیش۳ دیدگاه🤍🖤آرتا🖤🤍 از طبقه پایین صدایی میومد رفتم نزدیک صدا … نجوا ــ آییییی آرومتر بابا فشارش نده لامصب ترکیدم آاااخ خدایا درد میکنه تف بزن یا لیزش کن! هر لحظه…
رمان نیمه گمشده پارت 293 سال پیش۲ دیدگاه+عااایییی زود برو آرکا ، زووود استرسی نگاهی بهم انداخت و سرعتشو بیشتر کرد ــ آروم باش ، الان میرسیم … از درد به خودم میپیچیدم و هق میزدم ……
رمان نیمه گمشده پارت 283 سال پیشبه خودم اومدم ، اشک تو چشام حلقه زد … بهم گفت حرومزاده ، لقب هرزه به من و فلور داد ! … با دستایی مشت شده برگشتم و به…