رمان نیمه گمشده پارت 42 4.3 (7)

ــ ت..تو .. بابای اونی؟ اوهومی گفتم که بازم زد زیر گریه مرده شورتو ببرن ، همش گریه گریه گریه مخم رفت! دستشو گرفتم و دنبال خودم بردمش تو ماشین…

رمان نیمه گمشده پارت 41 4.4 (7)

۱ دیدگاه
🤟🏿آرتا🤟🏿 گوشیمو برداشتم و اینترنتمو روشن کردم چهار تا پیام داشتم تو واتساپ که یکیشون مالِ فلور اون یکی ارکا و اون یی سارا و آخری … آخری مالِ بابا…

رمان نیمه گمشده پارت 40 4.5 (6)

بعد از یکم جر و بحث ، مامان بدون خداحافظی گوشی رو قطع کرد … . با پیچیدن بوق ممتد توو گوشم ، پوزخند تلخی زدم و گوشیو پایین گرفتم…

رمان نیمه گمشده پارت 39 4.6 (7)

میدونم مست بود و ناچار به خاطر عطشی که به جونش افتاده بود ، داشت همکاریم میکرد ولی بازم ذوق زده بودم … . چقدر خووب بود ، لبامو می…

رمان نیمه گمشده پارت 38 3.5 (8)

سوئیچ ماشینمو برداشتم و از خونه زدم بیرون چیکار باید میکردم که وا بده؟! .. مگه من چقد توان دارم ، قلبم درد گرفته دیگه.. دکترم میگه روز به روز…

رمان نیمه گمشده پارت 37 4.4 (7)

🫀⛓️قبل خوندن پارت موزیکو پلی کنین⛓️🫀 https://roman-one.xyz/wp-content/uploads/2022/03/34755774198036.mp3   💔🥂چند سال بعد 🥂💔   ✨ فلور ✨ آرکا همونطور که میکروفونو به لباش نزدیک میکرد ، با اون صدای بم جذابش…

رمان نیمه گمشده پارت 36 4.1 (9)

هرچقدر سعی کردم دوباره بخوابم ، نشد ! … . عادت بدی داشتم که اگه یه بار بیدار میشدم دیگه خوابم نمی برد … . هوفی کشیدم و با کنار…

رمان نیمه گمشده پارت 35 4.3 (8)

کنار تخت ایستادم و شروع به وا کردن دکمه های پیراهنم کردم … . چقدر تو خواب معصوم تر میشد ! … پیراهنمو از تنم کندم ، کمربندمو وا کردم…

رمان نیمه گمشده پارت 33 4.2 (10)

۱ دیدگاه
حولش دادم رو تخت و لباساشو تو تنش جر دادم زبونی رو لباش کشید و لباسامو در آورد … موهاشو گرفتم تو دستم و سرشو جلو آوردم سالارمو تو دهنش…

رمان نیمه گمشده پارت 32 4.3 (10)

همینطور غرق حس و حال خودم بودم که نگاهم به ارکا و فلور خورد … . اون ته کوچه بودن و فلورم تو آغوش آرکا بود … . لبخند محوی…

رمان نیمه گمشده پارت 31 4.2 (11)

در واحدمو وا کردم و داخل شدم … لباسامو بی حوصله از تنم کندم و به طرف اتاق خوابم پا تند کردم … . در اتاق خوابو کنار زدم و…

رمان نیمه گمشده پارت 30 4.4 (12)

۳ دیدگاه
🤍🖤آرتا🖤🤍 از طبقه پایین صدایی میومد رفتم نزدیک صدا … نجوا ــ آییییی آرومتر بابا فشارش نده لامصب ترکیدم آاااخ خدایا درد میکنه تف بزن یا لیزش کن! هر لحظه…

رمان نیمه گمشده پارت 29 4.2 (13)

۲ دیدگاه
+عااایییی زود برو آرکا ، زووود استرسی نگاهی بهم انداخت و سرعتشو بیشتر کرد ــ آروم باش ، الان میرسیم … از درد به خودم میپیچیدم و هق میزدم ……

رمان نیمه گمشده پارت 28 4.2 (19)

به خودم اومدم ، اشک تو چشام حلقه زد … بهم گفت حرومزاده ، لقب هرزه به من و فلور داد ! … با دستایی مشت شده برگشتم و به…