با قیافهی مظلومانهای گفت: –بچههای الان شانس دارن، معلمهای ما رگ خواب و درون مَرون حالیشون نبود، فقط با برون کار داشتن، کوچکترین خطا هم مساوی بود با آویزونمون…
–اگر تو هم دوست داری با هم یه تجربهی جدید داشته باشیم بسمالله، اگر نه من دیگه حرفی در این رابطه نمیزنم. صدای آهنگ اجازه نمیداد سکوت میانشان خودنمایی…