رمان به سادگی پارت 12

بدون دیدگاه
– ممنون … – ببینم حالا این داماد خوشبخت کی هست ؟ … – یکی از دوستان خانوادگیمونه … – دوست داشتم ببینمش …اگه میتونه بگو بیاد شام دور هم…

رمان به سادگی پارت 10

بدون دیدگاه
از میان بچه ها روژان تنها کسی بود که مرا گلدار صدا میزد … قول داده بود در حضور بچه ها مرا همان فدرا صدا کند … این هم هنر…

رمان به سادگی پارت 9

بدون دیدگاه
– خب بگو حالا – مامان وحید زنگ زد … میخوان بیان خواستگاری – چی ؟ مسخره بازی داری در میاری مامان ؟ – وا… یعنی من عقلم کمه که…

رمان به سادگی پارت 8

بدون دیدگاه
خودمان رفته بودیم خرید کرده بودیم … بامداد و نیما رسیده بودند … – کجا موندید شما ؟ اینا چیه ؟ – هیچی این گلدار دلش برات سوخت گفت بریم…

رمان به سادگی پارت 7

بدون دیدگاه
– – قدم نمیرسه اینارو بذارم اون بالا … – خب چرا ما رو صدا نمیکنی ؟ کله ام را خاراندم … : نمیدونم … به ذهنم نرسید … مثل…

رمان به سادگی پارت 6

بدون دیدگاه
میخندیدم از دستشان … – بچه ها پا شید یواش یواش … من میخوام برم کلاس ثبت کنم – اه… فدرا تو هم قضیه ی ز گهواره تا گور دانش…

رمان به سادگی پارت 5

بدون دیدگاه
– ترسیدم – ببخشید … (دستش را دراز کرده بود … جعبه را در دستم گذاشته بود …) – این برای توئه فسقلی – همانطور که جعبه را مثل ناشناخته…

رمان به سادگی پارت 4

بدون دیدگاه
همین برای به اتش کشیدن باروت وجودم کافی بود … – ببینید اقای ارین … میدونم که از ماجرا خبر دارید … یه قضیه ی شخصی بود که خب شاید…

رمان به سادگی پارت 3

بدون دیدگاه
– مدارک رد و بدل کردیم… قرار شد با هم بریم بیمه… ولی پسره ادمه بیخودیه… من میترسم – ترس نداره بابا … بیابون نمیرید که … میری بیمه کارشناس…

رمان به سادگی پارت 2

بدون دیدگاه
  – حالا باور نکن.. ! داشتم گرامر درس می دادم… 10 امین باری بود که مامان زنگ میزد… کلاس که تمام شد شماره اش را گرفته بودم… – الو…

رمان به سادگی پارت یک

بدون دیدگاه
  نام کتاب : به سادگی نویسنده : تسنیم ژانر : عاشقانه آرام دومین بار بود که تنهایی پله های هواپیما را بالا میرفتم … 10 سال بزرگتر شده بودم…