مادرم همیشه میگفت: کاروان سرای دنیا برای بدبخت بیچارهها جای خواب ندارد، به هوای یک قطعه جا برای نشستن، تمام عمر یک لنگه پا گوشه در نگهات میدارد، معطلات…
ماشین را که پارک میکنیم نگاهم به آفرود شاسی بلند و تیرهای میافتد که چراغهایش روشن هستند. حس بدی توی دلم میافتد. خدا خدا میکنم صاحب ماشین همان که…
برایش بیاورد و در ادامه رو به من میگوید: _یارا مدرسهاش رو میره. خودم حواسم بهش هست. قلبم پر هیجان میکوبد. سه روز بدون یارا؟! اصلا شدنی نیست! _بابا…