رمان خانم معلم پارت ۱۲

۳ دیدگاه
      دیگه نمیتونستم دردش رو تحمل کنم. داشتم  میمردم. حاضر بودم منو زیر مشت و لگد له کنه ولی با سگک کمربند به جونم نیفته. در حالی که…

رمان خانم معلم پارت ۱۱

بدون دیدگاه
    کاش میشد سینی رو بکوبم توی صورتش تا شاید حداقل زاویه فکش جابه‌جا بشه و اونقدر مغرور نباشه. چی باعث میشد تا اون حد به خودش مطمئن باشه…

رمان خانم معلم پارت ۱۰

۱ دیدگاه
      زیر دلم که تیر کشید خودم و زیر پالتو مچاله کردم. بعد از این باید چیکار میکردم. فرزاد حالا زنده بود اما من چی‌. روحم چند ساعت…

رمان خانم معلم پارت ۹

۹ دیدگاه
            چشم که باز کردم یه حسی داشتم شبیه مردن. تنم سِر شده و توی سرم صدای باد می‌پیچید. انگشتای دستم بی حس بودن اما…

رمان خانم معلم پارت ۷

۱ دیدگاه
        نزدیکی ظهر بود و همه داشتن تدارک میز ناهار رو میدیدن. منم از صبح مشغول تی کشیدن سالن بودم. از شب قبل برف یه لحظه هم…

رمان خانم معلم پارت ۶

۳ دیدگاه
    وقتی گردنم و چنگ زد و به طرف خودش کشید تند تند نفس میکشیدم و سعی میکردم به بدن لخت و عضله ایش نچسبم اما برای هرمز خان…

رمان خانم معلم پارت ۵

۳ دیدگاه
          مریم خانوم ازم چشم دزدید و گفت: -من نمی تونم همچین اجازه ای بدم آقا بفهمه کارم تمومه شرمندتم از خود ارباب بخواه   سرم…

رمان خانم معلم پارت ۴

۶ دیدگاه
        هوای سرد زمستون توی پوست و گوشتم نفوذ کرده و از سرما میلرزیدم. حتی اون لحاف پشمی هم نمیتونست گرمم کنه.   از ترس نمیتونستم تکون…

رمان خانم معلم پارت۳

۴ دیدگاه
      انگار از قبل همه چیز آماده شده و شیخ هم با دفتر و دستک آماده جاری کردن خطبه بود.   کنار مردی نشستم که می‌خواست بختم و…

رمان خانم معلم پارت ۲

۴ دیدگاه
          بابا که با عجله از پله ها بالا رفت و خودش و به فرزاد رسوند ارباب من رو یه گوشه کشید و گفت: -خب؟ میشنوم؟…

رمان خانم معلم پارت1

۵ دیدگاه
        طناب دار و که دور گردن فرزاد انداختن دستم و دور گردنم فشار دادم. احساس خفگی میکردم.   هق هق مردونه حاجی بابا اونم وقتی که…