رمان خانم معلم پارت 1352 ماه پیش۵ دیدگاه دنبال بلوا و بی آبرویی نبودم،دلارا زنم بود و نمیخواستم کسی بفهمه خونبس عمارتم شده. خودم بدترین بلاها رو سرش آورده بودم اما گردن کسی رو که…
رمان خانم معلم پارت 1342 ماه پیش۴ دیدگاه برای اینکه ترس رو توی اون دو تا تیله سبز ببینم حاضر بودم تمام داراییم رو بدم. تا همین چند ساعت پیش ارزو میکردم به…
رمان خانم معلم پارت 1332 ماه پیش۴ دیدگاه مغزم شروع کرده بود به مقاومت و حسی رو که داشتم رو انکار میکرد. اما قلبم… زبون نفهم بود،میگفت مقاومت نکن مرد. تو دیوونه ی اون دختر شدی.…
رمان خانم معلم پارت 1323 ماه پیش۵ دیدگاه باربد عرق روی پیشونیش رو پاک کرد و گفت: -راستش، امشب برام شب مهمیه میخوام ازش خاستگاری کنم دعا کن قبول کنه لیوان نوشیدنی رو…
رمان خانم معلم پارت 1313 ماه پیش۵ دیدگاه #هرمز تب بالای ماهو به لطف پاشویه های مریم کم شده بود اما هنوز کاملا قطع نشده و توی اون شرایط نمیشد از جاش تکونش داد. کلافه…
رمان خانم معلم پارت 1303 ماه پیش۳ دیدگاه شهوت کل وجودم رو گرفته بود،انگار چیزی جز آروم کردن خودم نمیدیدم. نفس های تند و کشدارم از بالا و پایین شدن هورمون های مردونه بود…
رمان خانم معلم پارت 1293 ماه پیش۲ دیدگاه حسن لنگ لنگان به همراه بقیه رفتن سر کارهاشون و وقتی دور و برمون خلوت شد همون طورکه یقه ش رو گرفته بودم به طرف…
رمان خانم معلم پارت 1283 ماه پیش۲ دیدگاه به کُری خوندنش توجه نکردم چون معلوم بود اگه رو بدم آستر زیادی میخواست. با تاسف سری تکون دادم و سوار ماشین شدم: -امشب خیلی مراقب…
رمان خانم معلم پارت 1273 ماه پیش۱ دیدگاه دلارا آماده ی رفتن بود. تمام نگهبان ها رو فرستادم برای نگهبانی و خونه هم توی سکوت فرو رفته بود. لادن توی ماشین انتظار میکشید و استرس داشت.…
رمان خانم معلم پارت 1263 ماه پیش۱ دیدگاه بچه ها که وارد حوزه امتحانی شدن باربد عینکش رو روی چشماش گذاشت و رو به من و دخترش گفت: -دخترا پایه اید بستنی بزنیم تو رگ؟ کژال دستم…
رمان خانم معلم پارت 1254 ماه پیش۱ دیدگاه توی شرایط بدی گیر کرده بودم. رودربایستی و خجالت نمیذاشت رک حرف بزنم. کژال به چادرم چنگ انداخت و در حالیکه بالا و پایین میپرید و با همون…
رمان خانم معلم پارت 1244 ماه پیش۴ دیدگاه خ اون روز ، روز خسته کننده ای بود. شلوغ و پرکار. طوری که سرگیجه گرفته بودم. البته که راضی بودم،سرم که شلوغ میشد دیگه به چیزی…
رمان خانم معلم پارت 1234 ماه پیشبدون دیدگاه بدون کلمه ای حرف. بدون اینکه به عقب برگردم تا مبادا دست و دلم بلرزه راه افتادم. خسته بودم. قلبم کند میزد. حال خوبی نداشتم. زن رو با…
رمان خانم معلم پارت 1224 ماه پیش۳ دیدگاه پاهام شل شده بود و توان سر پا موندن رو نداشتم. انگار با هر قدمی که برمیداشت و ازم دور میشد خشکی گلو و سوزش چشمام…
رمان خانم معلم پارت 1214 ماه پیش۳ دیدگاه #فصل_۵ حرفای مریم رو باور نداشتم. اگه خاطرم رو میخواست چرا زد؟ چرا بچمو کشت؟ چرا بیشتر دنبالم نگشت؟ بعد منطقم روی سر قلب زبون نفهمم جیغ…