رمان خانم معلم پارت ۷۲9 ماه پیش۲ دیدگاهبا اینکه چند ساعت از ماجرای جیغ زدن های ماهو میگذشت اما هنوز قلبم تند میکوبید و استرس عجیبی به جونم ریخته بود. مدام چک میکردم خوب باشه. حتی نمیذاشتم…
رمان خانم معلم پارت ۷۱9 ماه پیش۲ دیدگاه اونجوری که کارگرا میگفتن آقا مدیر انگار پاش مو برداشته بود و به اجبار باید چند روز استراحت میکرد. مواظبت از بچه ها کاری سختی نبود،اونقدر هوام رو…
رمان خانم معلم پارت۷۰9 ماه پیش۳ دیدگاه طلا دخترک معصومی که چشماش آدم و یاد فرشته ها مینداخت اصلا سرنوشت خوبی نداشت اما باز همیشه لبخند میزد. ماهو رو روی پام جابهجا کردم…
رمان خانم معلم پارت ۶۹9 ماه پیشبدون دیدگاه خنده های ماهو قشنگ ترین موسیقی بود،تحمل گریه هاش رو نداشتم. هر کاری میکردم تا این صدا رو هر ثانیه بشنوم اگه پدرش اجازه میداد. وارد…
رمان خانم معلم پارت ۶۸9 ماه پیش۴ دیدگاه ماهو هنوز خواب بود که از اتاق بیرون زدم و سمانه رو فرستادم تا مواظبش باشه. اونقدر ناز و معصوم خوابیده بود که دلم نمیومد بیدارش کنم.…
رمان خانم معلم پارت ۶۷10 ماه پیش۲ دیدگاه خیالم که از بابت ماهو راحت شد از عمارت بیرون زدم. سمانه و مریم اونقدرا قابل اعتماد بودن که راحت میتونستم بچه رو بهشون بسپارم و…
رمان خانم معلم پارت ۶۶10 ماه پیش۳ دیدگاه دستام رو دور تن کوچیکش پیچیدم و دلم برای عینک کج و کوله و چشمای اشکیش رفت. اشکاش رو با گوشه شالم پاک کردم و گونه…
رمان خانم معلم پارت ۶۵10 ماه پیش۱۱ دیدگاه صدام پر از ترس بود،پر از وحشتی که از هرمز خان داشتم. اون آدم باهام کاری کرد که حتی از سایه خودمم وحشت داشتم. ولی وقتی…
رمان خانم معلم پارت ۶۴10 ماه پیش۱ دیدگاه بابا شیرینی رو که توی دهنش میذاشت سوالی که ماه ها مثل خوره داشت مغزم رو میخورد رو بالاخره به زبون اوردم: -بابا؟… -جانِ بابا… …
رمان خانم معلم پارت۶۳10 ماه پیش۳ دیدگاه مریم بساط چند نوع شیرینی رو پهن کرده بود. از شیرینی نخودچی گرفته تا شیرینی های محلی. عطر زنجبیل و هل سابیده تمام خونه رو برداشته بود.…
رمان خانم معلم پارت۶۲10 ماه پیش۴ دیدگاه چادر که از سرم افتاد توی بغلش مچاله شدم. سینه های محکم و عضله ایش به قفسه سینه م فشار میآورد و نمیذاشت حتی چند سانت…
رمان خانم معلم پارت۶۱10 ماه پیش۳ دیدگاه بعد از شب نامزدی دیگه با هرمز خان روبرو نشده بودم. ازش دوری میکردم و کاش منو فراموش میکرد. کاش دیگه با دلارا کاری نداشت و…
رمان خانم معلم پارت ۶۰10 ماه پیش۱ دیدگاه همینو باید میشنیدم تا آروم بگیرم؟ حتما پیش خودش فکر میکرد اومدم نامزدیش رو خراب کنم. ولی من میدونستم جایگاهم دقیقا همونجاست. یه زن…
رمان خانم معلم پارت ۵۹10 ماه پیش۱ دیدگاه همه چیز عوض شده بود.چون داشتن منو میبردن توی خونه. مریم و بهمن بعد از رفتن هرمز خان اومده بودن تا کمک کنن. بهمن بهم نگاه…
رمان خانم معلم پارت۵۸10 ماه پیش۱ دیدگاه روی اولین پله وایسادم و در حالیکه رگای گردنم رو از خستگی میگرفتم گفتم: -چی شده مریم؟ اگه مهم نیست بذار یه وقت دیگه… -روم…