رمان مسیر بهار پارت ۲7 ماه پیش6 دیدگاه دستهام رو حلقه کرده بودم و سرم رو ردی حلقه گذاشته بودم. آروم آروم زمزمه میکردم: -چهل روزه که نیستی، دلم برای صدات، برای مهربونیهات تنگ شده.…
رمان مسیر بهار پارت ۱7 ماه پیشبدون دیدگاه ترسیده روی صندلی جلوی ماشین نشسته بودم. دستم روی لب خونینم بود و نگاهم به لکههای خون پخش شده روی روسری و مانتوم. لقی دندونهای جلوییم رو احساس…