رعنا جوری سرش را بالا گرفت که گردنش تقی صدا داد. -م…مجید… -آره دیگه…حاج مجیدمون… خواست چیز دیگری بگوید و اصلا از مهمان نوازی مسخرهی ظاهریاش تشکر نکرده برای…
با شنیدن صدای سیا بدتر حرصی شد. -دستم بهتون برسه پارهاید به ولای علی…حرف آدم تو گوشتون نمیره، نه ؟ -داداش من شرمندهتم…ممد مسته...تو به دل نگیر… -مسته که…