رمان شوره زار پارت آخر

۱ دیدگاه
– دفترچه ی خاطراتم رو پیدا کرده بود . نمی دونست رابطه ام با زیبا انقدر نزدیک بوده . عصبی شد . همین . . . مرد تک خنده ای…

رمان شوره زار پارت 12

بدون دیدگاه
119# *** سبا در حالی که با یک دست حریر را روی پایش نگه می داشت ، با دست دیگر برگه را روبروی صورتش گرفته بود و آن را برانداز…

رمان شوره زار پارت 10

بدون دیدگاه
بطری رابه میز کوبید و صدای شکستنش باعث شد او تکان سختی بخورد . بطری را بالا آورد و به تیزی اش خیره شد . کنارِ تخت ایستاد : –…

رمان شوره زار پارت 9

بدون دیدگاه
دستش را میان دستانش گرفت و پشتِ آن را ضربه های آرامی زد : – من جایی نمیرم مهری . اگه روزگار بهم فرصت بده که زندگی کنم و تو…

رمان شوره زار پارت 8

بدون دیدگاه
حافظ او را رویِ تنِ خودش بالا کشید و گردنش را برای رسیدن به صورتِ او بلند کرد : – جانِ حافظ . . . نفس هایشان در هم گره…

رمان شوره زار پارت 7

بدون دیدگاه
از کجا معلوم خانواده اش با رضایت پیش می آمدند ؟! از کجا معلوم بعدها زخمِ زبان نمی زدند ؟! حنا می توانست نگاه های سنگینِ مردم روی او و…

رمان شوره زار پارت 6

بدون دیدگاه
حافظ نمی توانست نخندد ! اگر جا داشت روی زمین غلت هم می زد ! اصلا برایش مهم نبود که این اتفاق برای جشن ازدواجی افتاده است که او میلی…

رمان شوره زار پارت 5

بدون دیدگاه
– نمیخوام برم ! حافظ انگشتانش را روی شکم تپل و بیرون زده ی او از تی شرتش لغزاند و او را به خنده انداخت : – بخور ببینم پدرسوخته…

رمان شوره زار پارت 3

بدون دیدگاه
این حسِ اقتدار و احترام ، تنها چیزی بود که هنوز سبحان را سرِ پا نگه داشته و به او قدرت جنگیدن و تلاش برای زندگی می داد . لبخندی…

رمان شوره زار پارت 2

بدون دیدگاه
دقیقا یادش نبود اما یک روز صبح که بیدار شد ، دیگر او سرپرست خانواده بود ! یک پسرِ پانزده ساله ی غم زده ی هاج و واج ! نمی…

رمان شوره زار پارت یک

بدون دیدگاه
بسم الله الرحمن الرحیم رمان شوره زار نویسنده: معصومه آبی (شهریاری) ژانر : عاشقانه ، اجتماعی   فصل اول #1 از زنگ هشدار تلفن اش متنفر بود ! وقتی آن…