رمان طالع ترنج

رمان طالع ترنج پارت ۶۱

بدون دیدگاه
            – توقع داشتی تنها بری؟ خانواده‌هامونم توی فرودگاه منتظرمونن.   لبخند زد و به راه افتاد:   – بریم پس.   خیلی زود به…
رمان طالع ترنج

رمان طالع ترنج پارت ۵۹

۱ دیدگاه
          ترنج که چشم‌هایش را باز کرد، فراز نگاه‌ش را دزدید و نفسش را بیرون فرستاد. کنار لبش را کلافه خاراند و مشت دستش کم کم…
رمان طالع ترنج

رمان طالع ترنج پارت ۵۸

۱ دیدگاه
            – بهت که گفتم، قبل از این که وا بری می‌خوام بخورمت. آخه از شکلاتای آب شده خوشم نمیاد!   صدای نفس‌های عمیق و…
رمان طالع ترنج

رمان طالع ترنج پارت ۵۵

۱ دیدگاه
          پشت چشمی برایش نازک کرد و دستانش را روی کتف فراز گذاشت.   مشغول ماساژ دادنش شد، عضلات فراز به خاطر ورزش سفت بود و…
رمان طالع ترنج

رمان طالع ترنج پارت ۵۴

۱ دیدگاه
        – باشه مطمئنم از سلیقه‌م خوشت میاد، آخه خیلی خوش سلیقه‌م.   روی لب‌های ترنج لبخند ریزی نشست. کنجکاو شد تا بفهمد آقای خوش سلیقه قرار…
رمان طالع ترنج

رمان طالع ترنج پارت ۵۳

۱ دیدگاه
          عقب رفت و ترنج را روی تخت دراز کرد. بالا تنه‌ش روی تن ترنج سایه انداخت و گردنش را در دست گرفت:   – می‌دونی…
رمان طالع ترنج

رمان طالع ترنج پارت ۵۲

۴ دیدگاه
          لبخند روی لبش نشست و سمت اتاقش رفت، لباس‌هایش را با یک لباس بلند دو بنده عوض کرد و موهایش را شانه کرد.   از…
رمان طالع ترنج

رمان طالع ترنج پارت ۵۱

۲ دیدگاه
            با درد عقب رفت. فکش را گرفت و چشم‌هایش را باز کرد. با درد نالید:   – چی کار می‌کنی ترنج؟ نمی‌بینی بالا سرتم…
رمان طالع ترنج

رمان طالع ترنج پارت ۴۹

۱ دیدگاه
            گردنش را مکید و زیر گوشش زمزمه کرد:   – بدنت مثل شکلات‌های بلژیکی خوشمزه‌ست. جوری خوشمزه‌ای که از خورنت سیر نمی‌شم، می‌ترسم با…
رمان طالع ترنج

رمان طالع ترنج پارت ۴۸

بدون دیدگاه
      – چیزی شده؟   روی زانوهایش بلند شد و به لب‌های فراز نگاه کرد.   هنوز دو دل بود؛ نمی‌دانست کاری که می‌خواهد انجام بدهد درست است…
رمان طالع ترنج

رمان طالع ترنج پارت ۴۷

۲ دیدگاه
            ترنج دست روی قلبش گذاشت و نفسش را بیرون فرستاد، از حرکات خودش به خنده افتاد. سمت حمام رفت.   نم موهایش را با…