دوباره با تو چه خوبه حالم داشتن چشمات شده خیالم تموم فکرم پیش چشاته چه حس خوبی توی نگاته بهارم..بهـــارم..دیگه طاقت دوریتو ندارم.. بهارم..بهـــارم..واسه دیدن تو بی قرارم بهارم..بهـــارم..دیگه طاقت…
از اتاق رفت بیرون.. نگام کرد واشاره کرد بشینم رو صندلی.. با قدم های لرزون رفتم جلو ونشستم..سرمو انداخته بودم پایین..وقتی نگام به دستبندی که به دستم زده بودن افتاد…