رمان مفت بر پارت ۶10 ماه پیش۳ دیدگاه p19 دخترک زیر تنش میلرزد… چه میخواهد را نمیداند فقط درون شکمش حجم بزرگی از داغیست و مغزش… متورم شده است. دخترک به جای جواب ناله که…
رمان مفت بر پارت ۵10 ماه پیش۳ دیدگاه p15 نگاهش را به چهرهی بیبی فیس دخترک میدوزد و پوزخندش را جمع میکند… ماهور روسریاش را از روی سرش برمیدارد و چادرش را روی سرش میاندازد.. …
رمان مفت بر پارت ۴10 ماه پیشبدون دیدگاه p12 توجهی به جملهی قدیر نمیکند، تماس را قطع میکند و مقابل یک داروخانه توقف میکند. مسئول داروخانه به محض صدای زنگولهی بالای در، چرتش پاره میشود و…
رمان مفت بر پارت ۳10 ماه پیشبدون دیدگاه – داداش پانیذ اینجا رو کرده جنده خونه، در جریانی؟! درونش آشوبکده است… مانند انبار باروتی میماند که چیزی تا ترکیدنش نمانده… به این فکر نمیکند…
رمان مفت بر پارت ۲10 ماه پیش۱ دیدگاه – به جا نیاوردم! دستش را مشت میکند و بغضش میگیرد… به خودش لعنتی میفرستد و چرا با اسم کوچک خودش را معرفی کرده بود؟! –…
رمان مفت بر پارت ۱10 ماه پیش۳ دیدگاه – تو رو خدا نکن آقا… داداشام بفهمن میکشنم… پوزخند زنان بازوی نحیفش را میان پنجهاش میگیرد و اهمیتی به گریههای از ته دل دخترک نمیدهد.…