رمان پروانه ام پارت۱۵1 سال پیشبدون دیدگاه زیر لب با خودش زمزمه کرد : – داره کجا میره ؟! یک لحظه مکث کرد … بعد با تصمیمی ناگهانی از پنجره رو…
رمان پروانه ام پارت ۱۴1 سال پیشبدون دیدگاه از گوشه ی چشم نگاهی به سیاوش خان انداخت … هنوز توی فکر بود ! – البته درک می کنم … تابستون فصل برداشت محصوله…
رمان پروانه ام پارت ۱۳1 سال پیشبدون دیدگاه پروانه پلک های خیسش رو روی هم فشرد … اینقدر تند و بی امان گریه می کرد که مجالی برای نفس کشیدن نداشت . برای خودش انگلر…
رمان پروانه ام پارت ۱۲1 سال پیشبدون دیدگاه اطلس توی حیاط سنگی بود … نشسته بود روی تخت مفروش و چراغ گرد سوز رو با دستمال تمیز می کرد . پروانه رفت به طرفش :…
رمان پروانه ام پارت 111 سال پیشبدون دیدگاه به خودش فرصت فکر کردن نداد . ممکن بود سیاوش خان دوباره برگرده و ایندفعه اینقدر خوش شانس نباشه که بتونه قصر در بره . مثل…
رمان پروانه ام پارت ۱۰1 سال پیشبدون دیدگاه دل پروانه هری ریخت پایین . زهرا چنگی زد به گونه اش و گفت : – واه … بلا به دور ! ننه مرغی با…
رمان پروانه ام پارت ۹1 سال پیشبدون دیدگاه نفهمید چند دقیقه توی حال خودش بود … که با لمس شدنِ سونه اش توسط دستی … به خودش اومد . به سرعت سر چرخوند به عقب…
رمان پروانه ام پارت ۸1 سال پیش۱ دیدگاه پروانه از استرس داشت می مرد … به سختی بزاق دهانش رو قورت داد ، گفت : – خیلی خب … حالا دیگه بریم ! یه…
رمان پروانه ام پارت ۷1 سال پیشبدون دیدگاه اطلس هاج و واج نگاهش کرد … انگار چیز مزخرفی شنیده بود . – چی ؟؟ یک لحظه سکوت … بعد وحشت ریخت به جونش .…
رمان پروانه ام پارت ۶1 سال پیشبدون دیدگاه پروانه خیلی سخت جلوی خودش رو گرفت تا از تارهای فلج شده ی صوتیش ، صدایی بلند نشه … به سرعت خودش رو عقب کشید و باز…
رمان پروانه ام پارت51 سال پیشبدون دیدگاه پروانه دلش می خواست بهش بگه اگر اون مسخره بازی ها رو در نمی آورد ، اینطوری نمی شد ! ولی جلوی زبونش رو گرفت . حتی…
رمان پروانه ام پارت ۴1 سال پیشبدون دیدگاه رنگ رخ خانم بزرگ با چنان سرعتی سفید شد … انگار روح از تنش پر کشید و رفت . با ناباوری نگاه کرد به شکم هاله ……
رمان پروانه ام پارت ۳1 سال پیشبدون دیدگاه سالومه تند و تند سرش رو تکون داد و اشک های حلقه بسته ته چشم هاشو با گوشه ی روسریش پاک کرد . لبخند روی لب پروانه اومد…
رمان پروانه ام پارت۲1 سال پیشبدون دیدگاه بعد از جا برخاست و خاک دامنش رو تکوند و گفت : – حالا بهتره بریم ! زهرا هم از جا بلند شد … هنوز مجله…
رمان پروانه ام پارت ۱1 سال پیش۳ دیدگاه خلاصه : با قتل مشکوک “سیاوش امیر افشار” ، برادر کوچکترش “آوش” به ایران فرا خونده میشه برای تصرف و کنترل همه چیز … حتی بیوه ی…