رمان پروانه ام پارت 135

    دو قدمی به عقب برداشت … حالتی مالیخولیایی گرفته بود . با لبخندی حسرت وار گفت :   – فقط … فقط اگه تو پسرِ خوب و سر…

رمان پروانه ام پارت 127

بدون دیدگاه
  ***   وقتی دوباره به بیمارستان برگشت دیگه صبح شده بود .   نزدیک ورودی بیمارستان ، رستم و ودود و دو سه نفر از آشنایانش رو دید که…