رمان پروانه ام پارت ۴۲

۳ دیدگاه
    – به به ! آهو جانمون هم که اینجاست !   خورشید لبخندی مصنوعی زد و به سمت آوش چرخید . سالومه با نفسی حبس شده دوید و…

رمان پروانه ام پارت ۴۰

۱ دیدگاه
    پروانه استکان رو با تشکر کوتاهی از دستش گرفت . میل به خوردن هیچ چیزی نداشت . کامش مزه ی تلخِ زهر مار می داد ! به امید…