رمان سروناز پارت پنجم3 سال پیش۲ دیدگاه*** فورا آلارم گوشیمو خاموش کردم تا مزاحم دیگران نشه و از جا بلند شدم، روی همون تیشرت ساده سفیدم که روش نوشته های انگلیسی قرمز و آبی داشت یه…
رمان سروناز پارت چهارم3 سال پیشبدون دیدگاهتو فکر شادی و خوشحالی نگار بودم و اینکه واقعا انتخابش درسته یا نه؟ که یهویی با صداش به خودم اومدم : نازی؟ نازی گوش میدی چی میگم؟ من :…
رمان سروناز پارت سوم3 سال پیش۲ دیدگاهدسمال توی جعبه غذام رو در آوردم و گوشه میز خودمو میز اونو تمیز کردم… چند لحظه بعد قامت سارا از ته کابین با سرو صورت خیس، دقیقا عین موش…
رمان سروناز پارت دوم3 سال پیش۱ دیدگاه*** چمدونم رو گذاشتم جلوی در منتظر سارا موندم.. دقیقا همون لحظه نگار با جیغ و داد و خوشحالی از راه پله اومد پایین و حتی یه ثانیه هم مجال…
رمان سروناز پارت اول3 سال پیش۴ دیدگاهبـــه نــام خــدا🕊 رمان سروناز🌻 نوشته: میم.مقدم 🦋 ژانر: عاشقانه🌱 “نازنین” داشتم لباسام رو جمع میکردم که نگار بدون در زدن اومد توی اتاقم… عصبی گفتم : چند بار…