رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 66

بدون دیدگاه
    سام با حالی خراب و چشمانی خمار دستانش را روی نرده ها تکیه داده بود و به سختی روی پا ایستاده بود: _تمومش کنید این مسخره بازی و..…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 65

بدون دیدگاه
  یاسین سکوت میکند.. هیچ حرفی برای گفتن نداشت .. بهتر میدید اول با خودش کنار بیاید.. _تنهاش نذار..بمون تا باران بیاد.. دیگر منتظر جوابی از سمت یاسین نمی ماند…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 64

بدون دیدگاه
  یاسین که متوجه پریشان حالی اش میشود عمداً زمزمه میکند: _اون مرد.. سپهر.. به نظرت چه نسبتی میتونه با ماهک داشته باشه..؟ سوالی که تا آن لحظه هزار بار…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 63

بدون دیدگاه
  مستقیم خود را سمت سرویس انتهای راهرو میکشاند و با باز کردن در بدون آنکه سرش را بالا بگیرد خواست با کله داخل شود که صدای فریاد مهرداد را…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 62

بدون دیدگاه
  مستقیم سراغ کابینت ها میرود تا شاید بتواند دارویی پیدا کند و از آن سر درد لعنتی اش نجات یابد اما هرچه بیشتر میگشت کم تر چیزی پیدا میکرد…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 61

بدون دیدگاه
  میثم دستپاچه و هیجان زده قبل از آنکه سام بخواهد از تصمیمش برگردد گیتار را در دستانش قرار میدهد.. _بابا ایول داری به مولا… همگی به اتفاق دورش حلقه…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 60

بدون دیدگاه
  چشمان ماهک خیره به دهانش خشک میشود.. می ایستد.. _ ما میریم بیرون توهم لباسات و عوض کن و زوتر بیا .. نگران سام نباش هرکجا باشه الانا پیداش…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 59

بدون دیدگاه
    _دستتو بیار جلو .. ماهک با مکث و تردید دستش را بالا میگیرد.. مضطرب بود… میترسید حیوان به او مانند صاحبش روی خوش نشان ندهد.. دستش را کمی…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 58

بدون دیدگاه
  نگاه جدی سام روی چشمان سردرگم دخترک مینشیند .. در حالی که با ریزبینی چهره اش را میکاوید با جدیت تمام لب میزند: _ قهوه ات سرد شد ..…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 57

بدون دیدگاه
    باران شدت گرفته بود.. سام ماهک را به سمت ماشین هدایت میکند… ترسش از آن بود که زیر بارش باران حالش بدتر شود.. رهگذرها از ترس باران و…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 56

بدون دیدگاه
  مرد با حالتی درهم فرو ریخته از پشت میز برمیخیزد .. شخصی که کنارش بود به نشانه ی همدردی شانه اش را میفشارد.. هر دو نفر نیم رخشان به…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 55

بدون دیدگاه
    حس گرمی دستانش روی دست ظریفش برایش خارج از حد تحمل بود که با قلبی تپنده و بی قرار از فاصله ی کمی که داشتند شتاب زده دسته…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 54

بدون دیدگاه
    _به همین سادگی ..؟ یعنی یه روز مونده به امتحان سوالا رو جابه جا کردی..؟ سام با اخم حواسش را به مسیر پیش رو میدهد .. چندان هم…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 53

بدون دیدگاه
  سام خواست عقب گرد کند که پیش از آن برمیگردد و نیم نگاهی به برگه ی ماهک می اندازد.. سوالات حل نشده را از نظر میگذراند.. میدانست جواب اکثرشان…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 52

بدون دیدگاه
  با شنیدن صدایش دانشجو ها به آنی از روی برگه ها سر بالا آورده و ذوق زده به استادشان که در راس کلاس ایستاده بود نگاه میکنند .. ذوق…