رمان به سادگی پارت آخر5 سال پیشبدون دیدگاهبی توجه به شلوغ کاری هایم مشغول بود … مرا هم با خودش همراه کرده بود … نمیدانم چقدر گذشته بود … – خب من که سیر نشدم اما بریم…
رمان به سادگی پارت 125 سال پیشبدون دیدگاه– ممنون … – ببینم حالا این داماد خوشبخت کی هست ؟ … – یکی از دوستان خانوادگیمونه … – دوست داشتم ببینمش …اگه میتونه بگو بیاد شام دور هم…
رمان به سادگی پارت 115 سال پیشبدون دیدگاه– جانم ؟ یعنی قرار بود من هزار بار نامش را صدا کنم و او بی خستگی جانم بگوید ؟ – نیما ترانه رو دوست داره ؟ – اُ اُ…
رمان به سادگی پارت 105 سال پیشبدون دیدگاهاز میان بچه ها روژان تنها کسی بود که مرا گلدار صدا میزد … قول داده بود در حضور بچه ها مرا همان فدرا صدا کند … این هم هنر…
رمان به سادگی پارت 95 سال پیشبدون دیدگاه– خب بگو حالا – مامان وحید زنگ زد … میخوان بیان خواستگاری – چی ؟ مسخره بازی داری در میاری مامان ؟ – وا… یعنی من عقلم کمه که…
رمان به سادگی پارت 85 سال پیشبدون دیدگاهخودمان رفته بودیم خرید کرده بودیم … بامداد و نیما رسیده بودند … – کجا موندید شما ؟ اینا چیه ؟ – هیچی این گلدار دلش برات سوخت گفت بریم…
رمان به سادگی پارت 75 سال پیشبدون دیدگاه– – قدم نمیرسه اینارو بذارم اون بالا … – خب چرا ما رو صدا نمیکنی ؟ کله ام را خاراندم … : نمیدونم … به ذهنم نرسید … مثل…
رمان به سادگی پارت 65 سال پیشبدون دیدگاهمیخندیدم از دستشان … – بچه ها پا شید یواش یواش … من میخوام برم کلاس ثبت کنم – اه… فدرا تو هم قضیه ی ز گهواره تا گور دانش…
رمان به سادگی پارت 55 سال پیشبدون دیدگاه– ترسیدم – ببخشید … (دستش را دراز کرده بود … جعبه را در دستم گذاشته بود …) – این برای توئه فسقلی – همانطور که جعبه را مثل ناشناخته…
رمان به سادگی پارت 45 سال پیشبدون دیدگاههمین برای به اتش کشیدن باروت وجودم کافی بود … – ببینید اقای ارین … میدونم که از ماجرا خبر دارید … یه قضیه ی شخصی بود که خب شاید…
رمان به سادگی پارت 35 سال پیشبدون دیدگاه– مدارک رد و بدل کردیم… قرار شد با هم بریم بیمه… ولی پسره ادمه بیخودیه… من میترسم – ترس نداره بابا … بیابون نمیرید که … میری بیمه کارشناس…
رمان به سادگی پارت 25 سال پیشبدون دیدگاه – حالا باور نکن.. ! داشتم گرامر درس می دادم… 10 امین باری بود که مامان زنگ میزد… کلاس که تمام شد شماره اش را گرفته بودم… – الو…
رمان به سادگی پارت یک5 سال پیشبدون دیدگاه نام کتاب : به سادگی نویسنده : تسنیم ژانر : عاشقانه آرام دومین بار بود که تنهایی پله های هواپیما را بالا میرفتم … 10 سال بزرگتر شده بودم…