رمان مسیر بهار پارت ۲2 سال پیش۶ دیدگاه دستهام رو حلقه کرده بودم و سرم رو ردی حلقه گذاشته بودم. آروم آروم زمزمه میکردم: -چهل روزه که نیستی، دلم برای صدات، برای مهربونیهات تنگ شده.…
رمان مسیر بهار پارت ۱2 سال پیشبدون دیدگاه ترسیده روی صندلی جلوی ماشین نشسته بودم. دستم روی لب خونینم بود و نگاهم به لکههای خون پخش شده روی روسری و مانتوم. لقی دندونهای جلوییم رو احساس…