رمان زیتون پارت 25 سال پیشبدون دیدگاه امین با همون لحن جدی : این چه حرفیه..وظیفه ماست..آپارتمانتون هم تا فردا آماده می شه.. _نیازی به مبله کردن نبود…من که فقط برای خواب اوون جا می رم..چند…
رمان زیتون پارت یک5 سال پیشبدون دیدگاهنام رمان :زیتون نویسنده : beste ژانر : عاشقانه ، اجتماعی …هواپیما کمی خلوت شده بود…ساعت مچیم رو نگاه کردم.. ساعت به وقت تهران باید3 صبح می بود…توجهم به…