رمان شوره زار پارت آخر5 سال پیش۱ دیدگاه– دفترچه ی خاطراتم رو پیدا کرده بود . نمی دونست رابطه ام با زیبا انقدر نزدیک بوده . عصبی شد . همین . . . مرد تک خنده ای…
رمان شوره زار پارت 135 سال پیشبدون دیدگاه– سلام . حافظ هم مکثی کرد . دستی به چانه اش کشید . : – سلام. دیدم چند روزِ بهم زنگ نزدی ، گفتم من ازت خبری بگیرم .…
رمان شوره زار پارت 125 سال پیشبدون دیدگاه119# *** سبا در حالی که با یک دست حریر را روی پایش نگه می داشت ، با دست دیگر برگه را روبروی صورتش گرفته بود و آن را برانداز…
رمان شوره زار پارت 115 سال پیشبدون دیدگاه– ای بابا . . . پارسا عصبی تر شد و روی پاهایش کوبید : – آره ! ای بابا ! من نمیفهمم یعنی چی آخه ؟! به جای اینکه…
رمان شوره زار پارت 105 سال پیشبدون دیدگاهبطری رابه میز کوبید و صدای شکستنش باعث شد او تکان سختی بخورد . بطری را بالا آورد و به تیزی اش خیره شد . کنارِ تخت ایستاد : –…
رمان شوره زار پارت 95 سال پیشبدون دیدگاهدستش را میان دستانش گرفت و پشتِ آن را ضربه های آرامی زد : – من جایی نمیرم مهری . اگه روزگار بهم فرصت بده که زندگی کنم و تو…
رمان شوره زار پارت 85 سال پیشبدون دیدگاهحافظ او را رویِ تنِ خودش بالا کشید و گردنش را برای رسیدن به صورتِ او بلند کرد : – جانِ حافظ . . . نفس هایشان در هم گره…
رمان شوره زار پارت 75 سال پیشبدون دیدگاهاز کجا معلوم خانواده اش با رضایت پیش می آمدند ؟! از کجا معلوم بعدها زخمِ زبان نمی زدند ؟! حنا می توانست نگاه های سنگینِ مردم روی او و…
رمان شوره زار پارت 65 سال پیشبدون دیدگاهحافظ نمی توانست نخندد ! اگر جا داشت روی زمین غلت هم می زد ! اصلا برایش مهم نبود که این اتفاق برای جشن ازدواجی افتاده است که او میلی…
رمان شوره زار پارت 55 سال پیشبدون دیدگاه– نمیخوام برم ! حافظ انگشتانش را روی شکم تپل و بیرون زده ی او از تی شرتش لغزاند و او را به خنده انداخت : – بخور ببینم پدرسوخته…
رمان شوره زار پارت 45 سال پیشبدون دیدگاهجیغِ زیبا ،کلامش را برید : – خفه شو ! خفه شو بی شرف ! و بعد صدای شکستن چیزی باعث شد حافظ تکان بخورد . زیبا با او و…
رمان شوره زار پارت 35 سال پیشبدون دیدگاهاین حسِ اقتدار و احترام ، تنها چیزی بود که هنوز سبحان را سرِ پا نگه داشته و به او قدرت جنگیدن و تلاش برای زندگی می داد . لبخندی…
رمان شوره زار پارت 25 سال پیشبدون دیدگاهدقیقا یادش نبود اما یک روز صبح که بیدار شد ، دیگر او سرپرست خانواده بود ! یک پسرِ پانزده ساله ی غم زده ی هاج و واج ! نمی…
رمان شوره زار پارت یک5 سال پیشبدون دیدگاهبسم الله الرحمن الرحیم رمان شوره زار نویسنده: معصومه آبی (شهریاری) ژانر : عاشقانه ، اجتماعی فصل اول #1 از زنگ هشدار تلفن اش متنفر بود ! وقتی آن…