رمان طالع ترنج پارت 1335 روز پیش۲ دیدگاه حرف نزدن از اتفاقهایی که برایش افتاده بس بود. کسی به در زد و پشت بندش گفت: – غذاتون رو آوردم. لیدیا سریعتر گفت:…
رمان طالع ترنج پارت 1323 هفته پیش۱ دیدگاه پروفسور با خنده سر تکان داد و از داخل کشوی میزش پروندهای بیرون آورد. پرونده ی همان شخصی که باید عملشان میکردند. سمت فراز…
رمان طالع ترنج پارت 1311 ماه پیشبدون دیدگاه بعد از یکم حرف زدن با ستایش تماس را قطع کرد. چراغها را روشن کرد و به مبلی که این چند شب حکم تخت خوابشان را داشت…
رمان طالع ترنج پارت 1301 ماه پیش۱ دیدگاه فراز هم بلند شد و دستی به گردن دردناکش کشید و غر زد: – آخ گردنم! اینجام جای خوابه مگه؟ اگه میدونستم انقدر زود…
رمان طالع ترنج پارت1292 ماه پیشبدون دیدگاه نباید خودش را ضعیف نشان میداد. میدانست این عمل چقدر به آیندهی فراز کمک میکند برای همین نباید مانع پیشرفتش میشد. در حالی که یک قطره اشک از…
رمان طالع ترنج پارت 1272 ماه پیش۲ دیدگاه ترنج روی پنجهی پا بلند شد تا لباسش را بگیرد ولی فراز دستش را عقب کشید. با قد و هیکلی که فراز داشت، هیچ جوره نمیتوانست لباس را از…
رمان طالع ترنج پارت 1262 ماه پیشبدون دیدگاه ترنج که دلیل عقب کشیدن فراز را فهمید، به خنده افتاد. نمیخواست فقط ببوسدش و عقب بکشد. برای همین روی تخت جلوتر رفت. گرهی حولهش باز…
رمان طالع ترنج پارت 1253 ماه پیشبدون دیدگاه عروسِ هاجرخانم نبود که بخواهد به او اجازهی تیکه و طعنه انداختن بدهد. اخم کرد و سعی کرد محترمانه جوابش را بدهد: – وقتی آقایون و خانوما…
رمان طالع ترنج پارت 1243 ماه پیش۱ دیدگاه حرف را عوض کرد: – بریم فراز؟ دستش را گرفت و سر تکان داد. کل فامیل به آرایش و لباسی که پوشیده بود خیره بودند. اولین…
رمان طالع ترنج پارت 1233 ماه پیش۱ دیدگاه – سلام دخترم خوبی؟ چیکارا میکنی؟ شوهرت خوبه؟ داخل آشپزخانه رفت. تشنهش بود. لیوان برداشت و سمت یخچال رفت. با لبخند پاسخ داد: – جفتمون خوبیم خداروشکر.…
رمان طالع ترنج پارت 1223 ماه پیش۱ دیدگاه از اتاق بیرون زد و سمت هال رفت. روی مبلها را نگاه انداخت، ولی نبود. به آشپزخانه سرک کشید ولی آنجا هم نبود. رفته بود… برای اولین بار…
رمان طالع ترنج پارت 1213 ماه پیش۱ دیدگاه سرش را سمت ستایش برگرداند و پرسید: – نکنه چون منو به زور گرفته دلش نمیخواد ازم بچه داشته باشه؟ ستایش گیج و منگ نگاهش کرد. متوجه…
رمان طالع ترنج پارت 1204 ماه پیشبدون دیدگاه – میدونم عزیزم. جفتمون آمادگیشو نداشتیم ولی اگه حامله هم باشی میتونی به درس خوندنت ادامه بدی! اگه توی خودت میبینی که میتونی با این شرایط درس بخونی…
رمان طالع ترنج پارت 1194 ماه پیش۳ دیدگاه فراز قاشق را نزدیکتر برده و چشمهایش را ریز کرد. – تو که تا دیروز عاشق خوردنش بودی حالا داری ناز میکنی؟ دهنتو باز کن ترنج بذارم…
رمان طالع ترنج پارت 1184 ماه پیش۱ دیدگاه – سلام دردونه شکلات من! خوبی؟ صورتش را به قفسه سینهی فراز مالید: – اهوم… چه زود برگشتی! با خنده زیر گوشش زمزمه کرد: – اگه ناراحتی…