رمان خاتون عروس نحس پارت 26 4.4 (16)2 ماه پیش۲ دیدگاه پلکم با تیک عصبی میپرید وقتی دیدم که داریوش جعبه رو از توی جیبش در آورد و به خان جون داد. اگه با چشمای خودم نمیدیدم فکر میکردم خان…
رمان خاتون عروس نحس پارت ۲۵ 4.6 (14)2 ماه پیش۲ دیدگاه داریوش مردِ خوبِ زندگی من نبود. توی اون یه سال در حقم خوبی نکرد. جر کتک و تحقیر و بی محلی چیزی ازش ندیدم اما تنها کسی بود که…
رمان خاتون عروس نحس پارت ۲۳ 4.5 (10)2 ماه پیشبدون دیدگاه توی بغلش به تقلا افتاده بودم و داشتم از وحشت میمردم. اگه میفهمیدن اولین نفر پدر و برادرام حکم مرگم و امضا میکردن. توماج منو محکم تر به…
رمان خاتون عروس نحس پارت ۲۴ 4.3 (12)2 ماه پیش۷ دیدگاه توماج که رفت منم یکی از شلوارهاش رو پوشیدم و از اتاق بیرون زدم. با احتیاط وارد راهرو شدم و از شانس خوبم کسی اون اطراف نبود. با اینکه…
رمان خاتون عروس نحس پارت ۲۲ 4.3 (19)2 ماه پیش۴ دیدگاه صداش شبیه غرش رعد و برق بود. منو میترسوند. توی اون شرایط اونقدر دل نازک شده بودم که توقع دعوا نداشتم. چونه که لرزوندم منو توی بغلش بیشتر فشار…
رمان خاتون عروس نحس پارت ۲۱ 3.8 (13)2 ماه پیشبدون دیدگاه بهم تشر میزد و دعوام میکرد اما حرفاش مثل خانواده ش آزار دهنده نبود. حسی که بهش داشتم گیج کننده بود چون با داریوش مقایسه ش میکردم. شوهرم رو…
رمان خاتون عروس نحس پارت ۲۰ 4.3 (15)3 ماه پیش۱ دیدگاه حوصله بحث کردن با کسی رو نداشتم. اصلا به کی میگفتم زیر دلم درد میکنه ؟ مگه کسی باور میکرد داریوش توی شکمم لگد کوبیده و تن و بدنم…
رمان خاتون عروس نحس پارت ۱۹ 4.6 (15)3 ماه پیش۲ دیدگاه تا حالا هیچ مردی به بدن من دست نزده بود چه برسه که جلوش لخت بشم و اون ممنوعه ترین قسمت های بدنم رو لمس کنه. تا همون لحظه…
رمان خاتون عروس نحس پارت ۱۸ 3.7 (17)3 ماه پیش۲ دیدگاه انگشتاش که به طرف گردنم حرکت کرد سرم رو کج کردم. تنم احتیاج به لمس داشت.به مردی که منو توی خودش محو کنه. یه مرد قدرتمند که زیر لمسش…
رمان خاتون عروس نحس پارت ۱۷ 3.1 (11)3 ماه پیشبدون دیدگاه صدای نفس های منظمش رو که از روی تخت شنیدم دستم رو دور شکمم پیچیدم و به سختی از روی سرامیکا بلند شدم. تنم آتیش گرفته بود. توی تب…
رمان خاتون عروس نحس پارت ۱۶ 4.7 (15)3 ماه پیش۳ دیدگاه اون شب قصد تموم شدن نداشت. چرا اونا نمیخواستن بفهمن من زیاد اهل حرف زدن نیستم؟ بزن و برقص و کارای هیجانی هم توی وجودم نیست،اصلا باید برای چی…
رمان خاتون عروس نحس پارت ۱۵ 4.1 (17)3 ماه پیشبدون دیدگاه از سرکوفت شنیدن خسته بودم. ولی نمیدونستم چجوری باید جواب بدم. نگاه دلخورم سمت داریوش چرخید تا جوابش رو بده اما نفس پر حرصی کشید و گفت: -بعضی چیزا…
رمان خاتون عروس نحس پارت ۱۴ 4.3 (16)3 ماه پیشبدون دیدگاه سرم رو که جلو کشید قبل از اینکه گناهی شکل بگیره کف دستم رو روی قفسه سینه ش گذاشتم و لب زدم: -نکن…نذار از خودم متنفر شم! این کار…
رمان خاتون عروس نحس پارت ۱۳ 3.9 (15)3 ماه پیشبدون دیدگاه با چشمای گرد شده بهش خیره شدم. اون مرد و نمیفهمیدم، چه مرگش بود؟ از کجا میدونست من اونقدر آب هویج بستنی رو هم میزنم که کاملا مخلوط شن…
رمان خاتون عروس نحس پارت ۱۲ 4.4 (17)3 ماه پیش۲ دیدگاه دستم رو روی قلبم گذاشتم و بغض کرده بهش خیره شدم. چرا قلبم داشت بازی در میآورد. نگاهش که روی چونه لرزونم نشست خم شد و چونه م رو…