رمان عروس استاد پارت 6

۱ دیدگاه
  از اتاق بیرون رفت و منو هاج و واج با خودم تنها گذاشت… خدایا عجب غلطی کردم،کاش می ذاشتم هر کاری می خواد بکنه اصلا به من چه؟ حالا…
رمان عروس و استاد

رمان عروس استاد پارت 5

بدون دیدگاه
  پیرمرد نگاهی به سرتاپام انداخت،ناخواسته بازوی آرمین و گرفتم و پشتش قایم شدم ،با بی رحمی نیم نگاهی بهم انداخت. مرد با همون لحن چندشش گفت: _دختره؟ آرمین جواب…
استاد و دانشجو

رمان عروس استاد پارت 4

بدون دیدگاه
  سرمو به علامت منفی تکون دادم: _نمیشه… هر جا که بریم آرمین راحتمون نمی ذاره. عصبی به موهاش چنگ زد و گفت _عوضی می کشمش دلم به حالش سوخت…

رمان عروس استاد پارت 3

۷ دیدگاه
  از خدا خواسته برگه رو جلوی روم گذاشتم و آهسته جوابا رو نوشتم .. همزمان با تموم شدن آخرین سوال وقت امتحان هم تموم شد . از قیافه ی…

رمان عروس استاد پارت 2

۸ دیدگاه
بی توجه به حرفم سرش رو دوباره توی گردنم برد اما این بار بوسه ی ریزی به گردنم زد و گفت _باشه… سرشو بلند کرد _اما فقط سه روز،توی این…
رمان استاد و دانشجو

رمان عروس استاد پارت 1

۱۵ دیدگاه
  #عروس_استاد در واقع توی این رمان مهرداد و ترانه هم حضور دارن و یه جورایی فصل دوم استاد مغرور من هست فقط شخصیت ها کسای دیگه ای هستن و…