رمان مال من باش پارت 133 سال پیش۱۶ دیدگاهبا سردرد بدی از خواب پریدم … سرم داشت منفجر می شد! دستمو به سرم گرفتم و نگاهی به دورووَرم انداختم … توی اتاقی که دفعه ی اول افشین منو…
رمان مال من باش پارت 123 سال پیش۲ دیدگاههمینطور ساکت داشتم نگاش می کردم که از جاش بلند شد و به سمتم اومد … خدای من !…. نباید قضاوتش می کردم… منی که از قضاوت شدن متنفرم !!…
رمان مال من باش پارت 113 سال پیش۵ دیدگاهچند لحظه همینطور با بهت سرجام ایستاده بودم…. وقتی به خودم اومدم که ، افشین در یه اتاقی رو باز کرده بود و داشت داخل میشد… پا تند کردم سمتش…
رمان مال من باش پارت 103 سال پیش۳ دیدگاهاب دهنمو قورت دادم و روی آیکون وصل تماس کلیک کردم … گوشی رو گرفتم سمت گوشم که بعد چند لحظه صدای نگران زن عمو توی گوشم پیچید _ الو……
رمان مال من باش پارت 93 سال پیش۱۸ دیدگاهپوزخندی زدم و دست به سینه لب زدم : + نه اتفاقا اونی که داره شورِش رو در میاره تویی نه من ! تویی که فقط بلدی آدمو تحقیر کنی….…
رمان مال من باش پارت ۸3 سال پیش۵ دیدگاه&& افشین && بعد از کلی جرو بحث با سارا از اتاق زدم بیرون… نمیدونم چطور تونستم اون حرفارو بهش بزنم؟! منی که با تموم وجودم میخوامش … منی که…
رمان مال من باش پارت ۷3 سال پیش۱۰ دیدگاه&& ایلیاد && مشتمو محکم روی میز کوبوندم و با عصبانیت روبه هرمان لب زدم : + ای دست و پا چلفتیِ ابله… از اولم نباید روت حساب وا میکردم…
رمان مال من باش پارت ۶3 سال پیش۹ دیدگاهنگاهی به روبه روم انداختم … …هتل ریتز … من قراره یه مدت توی این هتل بمونم و بعد اگه افرادِ بابا ، تونستن خونه ای واسم گیر بیارن ،…
رمان مال من باش پارت ۵3 سال پیش۷ دیدگاهچند سال بعد … روی مبل نشستم و به مامان بزرگ خیره شدم… نمیدونم چی کارم داره که ازم خواسته بیام اتاقش… شونه ای بالا انداختم ، که شروع کرد…
رمان مال من باش پارت ۴3 سال پیش۲ دیدگاه&&افشین&& نفس عمیقی کشیدم و بعد کمی مکث چند تقه به در اتاق عمو سیروس کوبیدم … ، با گرفتن اجازه وارد اتاق شدم ، عمو تو بالکن ایستاده بود…
رمان مال من باش پارت ۳3 سال پیش۲ دیدگاه&&سیروس&& من سیروسم … کسی که یه قاچاقچیه بزرگه … کسی که کارش زورگوییه و مثل پادشاه ها زندگی میکنه … وقتی خیییلی کوچیک بودم .. اومممم ، تقریبا ۴…
رمان مال من باش پارت دو3 سال پیش۴ دیدگاهنیم نگاهی به افشین انداختم که با اخم ریزی خیره ی حرکاتم بود … نفسم رو با فشار فرستادم بیرون و بلند شدم … خواستم به طرف اتاقم برم که…