تسویه حساب کرد و سمت آناشید رفت که روی صندلیهای فلزی منتظرش نشستهبود. چشم از دمپاییهایی پلاستیکی سفید که زیادی میان لباسهای مشکیاش بدقواره بودند گرفت…
آنــــــاشــــــــید چندساعتِ وحشتناکی بود. طی دو سه ساعت کرور کرور مهمان به خانه آمد. صدای جیغهای گوشخراش و جگرسوز حانیه تا چند خانه آنطرفتر هم میرفت، دخترک مثل…