رمان سروناز پارت پنجم

۲ دیدگاه
*** فورا آلارم گوشیمو خاموش کردم تا مزاحم دیگران نشه و از جا بلند شدم، روی همون تیشرت ساده سفیدم که روش نوشته های انگلیسی قرمز و آبی داشت یه…

رمان سروناز پارت چهارم

بدون دیدگاه
تو فکر شادی و خوشحالی نگار بودم و اینکه واقعا انتخابش درسته یا نه؟ که یهویی با صداش به خودم اومدم : نازی؟ نازی گوش میدی چی میگم؟ من :…

رمان سروناز پارت سوم

۲ دیدگاه
دسمال توی جعبه غذام رو در آوردم و گوشه میز خودمو میز اونو تمیز کردم… چند لحظه بعد قامت سارا از ته کابین با سرو صورت خیس، دقیقا عین موش…

رمان سروناز پارت اول

۴ دیدگاه
بـــه نــام خــدا🕊 رمان سروناز🌻 نوشته: میم.مقدم 🦋 ژانر: عاشقانه🌱   “نازنین” داشتم لباسام رو جمع میکردم‌ که نگار بدون در زدن اومد توی اتاقم… عصبی گفتم : چند بار…