رمان سروناز پارت پنجم4 سال پیش۲ دیدگاه*** فورا آلارم گوشیمو خاموش کردم تا مزاحم دیگران نشه و از جا بلند شدم، روی همون تیشرت ساده سفیدم که روش نوشته های انگلیسی قرمز و آبی داشت یه…
رمان سروناز پارت چهارم4 سال پیشبدون دیدگاهتو فکر شادی و خوشحالی نگار بودم و اینکه واقعا انتخابش درسته یا نه؟ که یهویی با صداش به خودم اومدم : نازی؟ نازی گوش میدی چی میگم؟ من :…
رمان سروناز پارت سوم4 سال پیش۲ دیدگاهدسمال توی جعبه غذام رو در آوردم و گوشه میز خودمو میز اونو تمیز کردم… چند لحظه بعد قامت سارا از ته کابین با سرو صورت خیس، دقیقا عین موش…
رمان سروناز پارت اول4 سال پیش۴ دیدگاهبـــه نــام خــدا🕊 رمان سروناز🌻 نوشته: میم.مقدم 🦋 ژانر: عاشقانه🌱 “نازنین” داشتم لباسام رو جمع میکردم که نگار بدون در زدن اومد توی اتاقم… عصبی گفتم : چند بار…