رمان دیوونه های با نمک پارت ۱۹2 سال پیش۲ دیدگاهویهان : خیلی خب برو دیگه من : ایششش و بعد رفتم سمت پایین من : سلاااااااام بابا جونم با این سلامی که من کردم بابا که روی مبل نشسته…