زمان خیلی حسود بود؛ وقتی کنار عزیزانت غرق خوشی و شادی بودی، دقیقه و ثانیههایش میدویدند و خیلی زود لحظهی خداحافظی میشد. بند و بساطی که آورده بودیم را…
با زبان بدنم نمیتوانستم آنطور دلم میخواهد، راحت و بیپروا، دست احساساتم را برایش رو کنم، زبان سرم هم همیشه خجالتی بود؛ اما صدایی از درونم تشویقم میکرد و…