رمان گل گازانیا پارت ۶۷ 4.1 (120)

۱ دیدگاه
  نازنین با عجله از پله ها پایین آمده و بدون اینکه متوجه صورت رنگ پریده‌ی غزل شود، موبایلش را جواب داده و همانگونه که سلام و احوالپرسی میکرد، دوباره…

رمان گل گازانیا پارت ۶۶ 4.3 (111)

۱ دیدگاه
    فرید شانه بالا انداخت. – خب کاری میکنیم که توهم به چیزی برسی… یعنی شرط بذاریم هردومون.   غزل زمزمه کرد. – یکم فاصله بگیرید ببینم چی میگید.…

رمان گل گازانیا پارت ۶۰ 4.3 (105)

۳ دیدگاه
      غزل بدون درنگ، دندان هایش را به بازوی فرید گرفت و چون بازویش بخاطر عضلاتش چربی نداشت، تنها پوستش را به درستی توانست گاز بگیرد.   برای…