رمان گل گازانیا پارت ۱۲۸

۲ دیدگاه
        ابروهای فرید دوباره بالا پریدند و با لبخند سری تکان داد. بی صبرانه منتظر بود که ببیندد غزل میخواهد چکار کند! دراز کشید و منتظر به…

رمان گل گازانیا پارت 127

۲ دیدگاه
      فرید موهای ریخته روی صورتش را کنار زده و با مهربانی گفت: – پاشو ببینم.   با اعتراض و غرغر در جایش نشست و نگاهش اخمو شد.…

رمان گل گازانیا پارت ۱۲۶

۲ دیدگاه
      قباد از جایش بلند شد و با تحکم گفت: – من دارم واسه خاطر تو خوب میشم… میخوای با در نظر گرفتنِ این احتمالات، میخوای کمک نکنی؟…

رمان گل گازانیا پارت ۱۲۵

۲ دیدگاه
        بالاخره یک جای آرام و دنج پیدا کردند و گوشه‌ی پارک، روی یک نیمکت نشستند. نازنین درحالی که شالش را درست میکرد، سر بحث را باز…

رمان گل گازانیا پارت ۱۲۴

۶ دیدگاه
    مشتش را روی دیوار کوبید و با خشم نفسش را رها کرد. دستی به صورتش کشید و همانگونه که تند تند و با حرص نفس می‌کشید، با خودش…

رمان گل گازانیا پارت ۱۲۲

۱ دیدگاه
      غزل به آرامی خندید و با تعجب لب جنباند. – چکار به لباس زیر داری تو؟   دستهایش با بی‌رحمی سینه‌ی دخترک را فشرده و خودش را…

رمان گل گازانیا پارت ۱۲۰

بدون دیدگاه
      برگشت و نیم نگاهی با دلخوری به فرید انداخت. انگار که واقعا دیشب را از یاد برده بود که اینگونه عادی رفتار میکرد و انتظارِ خوش رفتاری…

رمان گل گازانیا پارت ۱۱۸

۱ دیدگاه
    فرناز چشم‌هایش را باریک کرده و با لبخند به فرید اشاره کرد. – شب با کی قرار داری؟   فرید قهقهه زده و شانه بالا انداخت. – انتظار…

رمان گل گازانیا پارت ۱۱۶

۲ دیدگاه
  گُـلِ گــازانـیـا:     گلویی صاف کرد. – جانم بهی؟   بهناز با صدایی ناراحت لب زد. – سلام پسرم. نمیخوای بیای اینجا مادر؟   – سلام بهی… حوصله…