رمان گل گازانیا پارت ۹۱14 ساعت پیشبدون دیدگاه شالش را مرتب کرده و با خوشحالی نگاهی به غزل انداخت. – وای دعا کن داداشم به پر و پایِ قباد نپبچه و به بچه گیر نده… اگه اینجوری…
رمان گل گازانیا پارت ۹۰4 روز پیشبدون دیدگاه فرید اخم کرده و جدی لب زد. – چشاتو باز کن غزل! خودکار چشم گشود و به فرید نگاه کرد. مرد با لبخند گفت:…
رمان گل گازانیا پارت ۸۹1 هفته پیش۶ دیدگاه فرید سری تکان داد. چشمهای خمار از خوابش را برهم نهاد. – خوابم میاد غزل… بخواب فردا باید برگردیم. دخترک دیگر حرفی نزده و بیشتر در آغوش…
رمان گل گازانیا پارت ۸۷1 هفته پیشبدون دیدگاه بینی بالا کشیده و زمزمه کرد. – من نمیخوام دیگه رابطه داشته باشیم. امروز کلی حرف بارم کردی، از ظهر که دیدمت، داری درمورد بد بودن پوشش…
رمان گل گازانیا پارت ۸۶2 هفته پیش۲ دیدگاه فرید تا چشمش به غزل و پسرکش افتاد، لبخندی زده و آغوشش را برای فرهام گشود. غزل به آرامی سلام داده و پس از اینکه…
رمان گل گازانیا پارت ۸۵2 هفته پیش۱ دیدگاه نازنین دستش را به بند کیفش گرفت و نگاهی به سمندِ سفید رنگِ قباد که آن طرف خیابان پارک شده بود انداخت وبا بیحوصلگی نفسش را…
رمان گل گازانیا پارت ۸۴2 هفته پیش۱ دیدگاه فرید با عصانیت گفت: – به من اعتماد نداری تو؟ دخترک خسته و بی حوصله زمزمه کرد. – یعنی چی! فرید اما اندکی بیشتر نزدیکش شد…
رمان گل گازانیا پارت ۸۳3 هفته پیشبدون دیدگاه نفسی تازه کرد و به اتاق فرهام رفت. باید خودش را به دستِ زمانه میسپرد، حالا که فرید ادعا میکرد او را میخواهد، فرصت میداد.…
رمان گل گازانیا پارت ۸۲3 هفته پیشبدون دیدگاه فرید با محبت بغلش کرد. – دورت بگردم کوچولوم. همین کافی بود که گرمایی به دل دخترک نفوذ کند و اوهم عمیق لبخند بزند. کلمات…
رمان گل گازانیا پارت ۸۱4 هفته پیش۱ دیدگاه غزل دوباره نامفهوم جواب داد و مرد هم بیخیال شد. بهتر بود روی رابطه و کیفیت صمیمیت ایجاد شده تلاش کنند تا اینکه خراب شود و رابطه از…
رمان گل گازانیا پارت۸۰4 هفته پیش۱ دیدگاه نفسی تازه کرد. چند ثانیه مکث کرده و دوباره شروع کرد قدم زدن و غزل راهم با خود همقدم کرد. – خب میگفتم، اره دیگه…
رمان گل گازانیا پارت۷۹1 ماه پیش۱ دیدگاه فرناز چشمکی زد و سر تکان داد. – خوبی رفیق؟ فرید سری تکان داد و لبخند زد. – خوبم… بچه ها رفتن بیرون؟ دختر با اخم…
رمان گل گازانیا پارت781 ماه پیش۲ دیدگاه دخترک جوابی نداد. همین موجب شد تا فرید با اطمینان، دستش را زیر لباسش هدایت کند و به آرامی از تنش در آورد. دخترک شرمگین از نیمه برهنه…
رمان گل گارانیا پارت ۷۷1 ماه پیش۱ دیدگاه فرناز همانگونه که با طمانینه به سویش میرفت، لب زد. – مریضه فرید… حالش خوب نبود منم رفتم دیدمش. فرید با عصبانیتی کنترل شده…
رمان گل گازانیا پارت ۷۶1 ماه پیشبدون دیدگاه همه چیز داشت با حالتی عادی پیش میرفت و کل روز را بیرون گذرانده بودند. تفریح و گشت و گذار و عکس گرفتن هایشان که تمام شد،…