رمان گل گازانیا پارت ۸۹

۶ دیدگاه
  فرید سری تکان داد. چشمهای خمار از خوابش را برهم نهاد. – خوابم میاد غزل… بخواب فردا باید برگردیم.     دخترک دیگر حرفی نزده و بیشتر در آغوش…

رمان گل گازانیا پارت ۸۷

بدون دیدگاه
      بینی بالا کشیده و زمزمه کرد. – من نمی‌خوام دیگه رابطه داشته باشیم. امروز کلی حرف بارم کردی، از ظهر که دیدمت، داری درمورد بد بودن پوشش…

رمان گل گازانیا پارت ۸۶

۲ دیدگاه
        فرید تا چشمش به غزل و پسرکش افتاد، لبخندی زده و آغوشش را برای فرهام گشود.   غزل به آرامی سلام داده و پس از اینکه…

رمان گل گازانیا پارت ۸۵

۱ دیدگاه
        نازنین دستش را به بند کیفش گرفت و نگاهی به سمندِ سفید رنگِ قباد که آن طرف خیابان پارک شده بود انداخت وبا بی‌حوصلگی نفسش را…

رمان گل گازانیا پارت ۸۴

۱ دیدگاه
    فرید با عصانیت گفت: – به من اعتماد نداری تو؟   دخترک خسته و بی حوصله زمزمه کرد. – یعنی چی!   فرید اما اندکی بیشتر نزدیکش شد…

رمان گل گازانیا پارت ۸۳

بدون دیدگاه
        نفسی تازه کرد و به اتاق فرهام رفت.   باید خودش را به دستِ زمانه می‌سپرد، حالا که فرید ادعا میکرد او را میخواهد، فرصت میداد.…

رمان گل گازانیا پارت ۸۱

۱ دیدگاه
    غزل دوباره نامفهوم جواب داد و مرد هم بیخیال شد. بهتر بود روی رابطه و کیفیت صمیمیت ایجاد شده تلاش کنند تا اینکه خراب شود و رابطه از…

رمان گل گازانیا پارت۸۰

۱ دیدگاه
        نفسی تازه کرد. چند ثانیه مکث کرده و دوباره شروع کرد قدم زدن و غزل راهم با خود هم‌قدم کرد.   – خب میگفتم، اره دیگه…

رمان گل گازانیا پارت۷۹

۱ دیدگاه
    فرناز چشمکی زد و سر تکان داد. – خوبی رفیق؟   فرید سری تکان داد و لبخند زد. – خوبم… بچه ها رفتن بیرون؟   دختر با اخم…

رمان گل گازانیا پارت78

۲ دیدگاه
    دخترک جوابی نداد. همین موجب شد تا فرید با اطمینان، دستش را زیر لباسش هدایت کند و به آرامی از تنش در آورد. دخترک شرمگین از نیمه برهنه…

رمان گل گارانیا پارت ۷۷

۱ دیدگاه
          فرناز همانگونه که با طمانینه به سویش می‌رفت، لب زد. – مریضه فرید… حالش خوب نبود منم رفتم دیدمش.   فرید با عصبانیتی کنترل شده…