رمان گل گازانیا پارت ۱۰۵

۱ دیدگاه
        آشفتگی نگاهش فرید را سرخوش کرده و بوسه هایش روی گردن دخترک از سر گرفت. زبانش را روی لاله‌ای گوشش کشید و دستش روی قفل سوتینش…

رمان گل گازانیا پارت ۱۰۴

بدون دیدگاه
        نگاهی به خانه‌ انداخت و با لبخندی عریض شروع کرد پذیرایی بزرگِ خانه‌اش را قدم زدن. پذیرایی بزرگی که دست راستش آشپزخانه بود و پنجره‌ی بزرگی…

رمان گل گازانیا پارت ۱۰۲

۱ دیدگاه
        ناخودآگاه دخترک بغض کرده و سر پایین انداخت. فرید که هنوز به این توجه های مردم عادت نکرده بود، با لبخندی عریض دوباره سر جایش نشست…

رمان گل گازانیا پارت ۱۰۱

بدون دیدگاه
      سعید خان به عصایش تکیه داده و نگاهش را میان صورتشان چرخاند. لبخندی مهربان بر لبانش درخشیده و آرام لب جنباند. – خوش اومدی به خونه‌ت دخترم.…

رمان گل گازانیا پارت ۹۹

۲ دیدگاه
      سیگاری آتش زده و زیر چشمی به مادرش خیره شد. زن با دقت به فرید نگاه کرد. – مطمئنی هم حامله است و هم دختره حالا؟! گواهی…

رمان گل گازانیا پارت ۹۷

۳ دیدگاه
          گویا خوی همیشه عصبانی و جدی سعید خان دوباره ظهور کرده بود که سوی اتاقش رفته و بدون‌ توجه، با جدیت گفت: – آخر هفته…

رمان گل گازانیا پارت۹۴

۱ دیدگاه
      غزل پس از چند ثانیه، با صدایی آرامتر لب جنباند. – بعد از یکسال، شروع کرد به من ابراز علاقه کردن و این واقعا واسه من سنگین…

رمان گل گازانیا پارت۹۳

۲ دیدگاه
      هیچ خوابی نمی‌تواند اینگونه زنده و واقعی باشد نه؟!   صورتش تعریق کرده و لبهای خشکش را به سختی تکان داد. – آب…   وقتی جوابی نشنید،…

رمان گل گازانیا پارت ۹۲

۹ دیدگاه
        تمام شب سعی کرد خودش را در آشپزخانه مشغول کند و تنها ده دقیقه در جمع نشسته بود.   ساعت ده هم به بهانه خواباندن فرهام،…